Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
low level format
فرمت سطح پایین
Search result with all words
high level format
فرمت یا قالب بندی سطح بالا
Other Matches
format
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
روش ذخیره سازی داده آدرس حاوی بیتهای صفحه انتخاب شده
format
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
متن
format
فرم
format
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format
قواعد دستورات زمان اسمبلی
V format
ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
format
FORفرمان AT
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format
تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
format
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format
متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
format
با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
format
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
format
قالب بندی کردن
format
قالب هیئت
format
حدود و مشخصات فرش
format
ابعاد و چهارچوب فرش
format
حفافت حافظه و..
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format
نسبت
format
اندازه شکل
format
قطع
format
نمونه
document format
قالب مدرک
quick format
دستوری
address format
قالب نشانی
file format
فرمت فایل
bi margin format
نقشه دو حاشیهای
card format
قالب کارت
cell format
فرمت سل
variable format
با قالب متغییر
numeric format
قالب عددی
numeric format
فرمت عددی
document format
فرمت مدرک
data format
قالب داده ها
order format
قالب دستور
order format
قالب سفارش
global format
فرمت کلی
general format
فرمت کلی
record format
قالب رکورد
free format
در قالب ازاد
format file
فایل قالب بندی
format file
فایل فرمت
format effector
تاثیرکننده قالب
range format
قالب دامنه
image format
اندازه فیلم عکاسی
image format
اندازه شیشه عکاسی
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
fixed format
قابل ثابت
file format
قالب فایل
record format
قالب مدرک
physical format
قالب بندی فیزیکی
safe format
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
logical format
قالب بندی یا فرمت منطقی
cell format
قالب سل
medium format SLR (6 x 6)
شکلمتوسطSLR
fixed numeric format
قالب عددی ثابت
free field format
در قالب ازاد میدانی
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
proprietary file format
قالب فایل اختصاصی
interchange file format
استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
international file format
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
pict file format
قالب فایل PICT
native file format
قالب فایل اصلی
rich text format
روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
graphics file format
فرمت فایل نگارهای
data interchange format
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
tagged image file format
قالب فایل تصویر نشاندار
tag image file format
قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
data interchange format file
فایل با فرمت مبادله
level with each other
برابر
level best
خیلی خوب
level best
بسیارعالی
he did his level best
کوتاهی نکرد
level
هم پایه
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level
سطح برابر
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
level
یک دست
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level
هم تراز
level best
خیلی عالی
level with each other
در یک تراز
level to
تراز کردن
level
مسطح
level
تراز
level
سطح
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level
میزان
level
الت ترازگیری
level
هموار
level
یک نواخت
level
موزون هدف گیری
level
پایه
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
رده
level
نشانه گرفتن
level
سطح ارتفاع
level
همسطح
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
مستقیم
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
تراز بنایی
level
همسطح کردن
level
تراز کردن تراز
level
مسطح کردن
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
ترازسازی
level out
برابر کردن
level out
یکنواخت کردن
level
مسطح شدن
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level
ترازکردن
one level memory
حافظه یک سطحی
oil level
سطح روغن
low level
نزدیک سطح زمین
noise level
سطح پارازیت
noise level
میزان خش
reorder level
سطح سفارش مجدد
low level
کم ارزش
nesting level
سطح تو در تویی
rotational level
تراز چرخشی
nesting level
سطح اشیانهای
low level
پایین
low level
سقف پرواز کوتاه
nesting level
سطح لانهای
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
low level
سطحی
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level
سطح متوسط دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
optimal level
سطح بهینه
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
pezometeric level
سطح پیزومتری
mean sea level
میانگین سطح دریا
maintenance level
سطح تثبیت
power level
تراز توان
price level
سطح قیمت
multi level
چند سطحی
n level logic
منطق N سطحی
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level
سطح فعالیت
protection level
سطح حفافت
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
speed level
مرحله سرعت
builder level
تراز بنایی
upper level
سطحبالایی
still water level
سطحسکونآب
lower level
سطحپائینی
alidade level
دستگاهسمتنما
top-level
بلند پایه
top-level
افراد عالیرتبه
top-level
توسط افراد عالیرتبه
split-level
سه نیم اشکوبی
split-level
چند سطحی
level-headed
معقولانه
level-headed
متعادل
level-headed
ترازخوی
level-headed
راستبین
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
speed level
سطح سرعت
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level-headed
معقول
white level
تراز سفید
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
surveyor's level
ترازنقشه برداری
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
storage level
تراز خزانه
stock level
سطح ذخیره انبار
stock level
سطح انبار
sound level
شدت صوت
sound level
شدت نسبی صوت
skill level
پایه مهارت فنی
skill level
پایه مهارت
significance level
سطح معناداری
signal level
سطح سیگنال
tilting level
تراز حباب دار
to draw level
باحریف برابرشدن
water level
سطح اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
تراز اب
wage level
سطح مزد
voltage level
سطح فشارالکتریکی
voltage level
سطح ولتاژ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com