Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
low level task
تکلیف سطح پایین
Other Matches
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task.
کار حضرت فیل است
task
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
take to task
مورد مواخذه قرار دادن
to p with a task
درکاری پشت کارداشتن
to take somebody to task
از کسی عیب جویی کردن
to take somebody to task
کسی را سرزنش کردن
take to task
<idiom>
به خاطر اشتباه سرزنش شدن
to f. a task
از زیرکاری در رفتن
task
کار
task
تهمت زدن تحمیل کردن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task
امرمهم وفیفه
task
وفیفه
task
تکلیف
task
کار تکلیف
task
شغل
task
ماموریت
task group
گروه ماموریت زمینی
task management
مدیریت کار
task management
مدیریت وفیفه
task organization
سازمان دادان برای رزم برش رزمی
task organization
سازمان برای رزم
task oriented
تکلیف گرا
task organization
سازمان رزمی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
task work
کار موفف
to saddle any one with a task
کاری را بدوش کسی گذاشتن
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
he is unequal to the task
مرد اینکار نیست
implied task
ماموریت استنتاجی
implied task
وفایف استنتاجی
interrupted task
تکلیف ناتمام
it is a thankless task
کاربیهوده ایست
it is a thankless task
هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
unfinished task
تکلیف ناتمام
task analysis
تحلیل تکلیف
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
fire task
ماموریت اتش
task element
عنصر اجرای عملیات
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
foreground task
کار یا وفیفه پیش زمینه
Can I entrust this task to you?
می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
task forces
نیروی اجرای عملیات
task unit
یگان ماموریت
task force
تاسک فورس
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
تاسک فورس
task forces
گروه کار
task force
نیروی اجرای عملیات
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
mammoth task
وظیفه خیلی بزرگ
task force
گروه کار
abnormal end of task
abend
joint task force
گروه رزمی مشترک
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
task control block
بلاک کنترل کار
task control block
بلاک کنترل وفیفه
to break the neck of a task
کمر کاریرا سکشتن
task state descriptor
توصیف کننده وضعیت وفیفه
It is a laborious task (job).
کارپرزحمتی است
to set one's hand to a task
دست بکاری زدن
to set one's hand to a task
بکاری مبادرت کردن
task state descriptor
توصیف گر حالت کار
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
To set the Thames on fire . to do a herculeam task .
کمر غول راخم کردن ( شکستن )
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level with each other
در یک تراز
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
he did his level best
کوتاهی نکرد
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level best
خیلی عالی
level to
تراز کردن
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
سطح برابر
level with each other
برابر
level out
یکنواخت کردن
level out
برابر کردن
level best
بسیارعالی
level best
خیلی خوب
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level
موزون هدف گیری
level
مستقیم
level
سطح ارتفاع
level
مسطح
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
یک دست
level
یک نواخت
level
هم پایه
level
هم تراز
level
هموار
level
الت ترازگیری
level
سطح
level
ترازسازی
level
همسطح
level
تراز کردن تراز
level
نشانه گرفتن
level
مسطح شدن
level
مسطح کردن
level
رده
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
تراز بنایی
level
میزان
level
ترازکردن
level
همسطح کردن
level
تراز
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
پایه
split-level
چند سطحی
noise level
سطح پارازیت
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level memory
حافظه یک سطحی
operating level
سطح فعالیت
noise level
میزان خش
nesting level
سطح لانهای
oil level
سطح روغن
mean sea level
سطح متوسط دریا
mean sea level
میانگین سطح دریا
multi level
چند سطحی
n level logic
منطق N سطحی
to draw level
بحریف رسیدن
to draw level
باحریف برابرشدن
nesting level
سطح تو در تویی
tilting level
تراز حباب دار
nesting level
سطح اشیانهای
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
optimal level
سطح بهینه
surveyor's level
ترازنقشه برداری
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
significance level
سطح معناداری
skill level
پایه مهارت
sound level
شدت نسبی صوت
sound level
شدت صوت
stock level
سطح انبار
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
stock level
سطح ذخیره انبار
signal level
سطح سیگنال
pezometeric level
سطح پیزومتری
power level
تراز توان
price level
سطح قیمت
protection level
سطح حفافت
reorder level
سطح سفارش مجدد
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
rotational level
تراز چرخشی
skill level
پایه مهارت فنی
signal level
سطح علامت
storage level
تراز خزانه
spirit level
تراز حبابدار
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
ground level
سطح زمین
ground level
تراز زمین
spirit level
تراز حباب دار
high level
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high level
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
high-level
استاندارد ISO که حاوی پروتکل لایه اتصالی است و نحوه فرمت شدن داده پیش از ارسال روی شبکه سنکرون را بیان میکند
high-level
قطعه و برنامهای که فریمهای داده HLDLC را به درست ارسال و دریافت میکند
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossing
گذرگاه همکف
speed level
مرحله سرعت
speed level
سطح سرعت
level crossing
گذر همتراز
level crossings
محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossings
گذرگاه همکف
level crossings
گذر همتراز
spirit level
تراز
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level-headed
راستبین
level-headed
معقول
white level
تراز سفید
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
تراز اب
wage level
سطح مزد
voltage level
سطح فشارالکتریکی
voltage level
سطح ولتاژ
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
two level store
انباره دو سطحی
two level logic
منطق دوسطحی
trophic level
تراز خوراکی
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
level-headed
ترازخوی
level-headed
متعادل
level-headed
معقولانه
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
builder level
تراز بنایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com