English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
lower case حروف کوچک
Other Matches
Lower third قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
lower most خیلی پست تر
lower ضعیف کردن
lower پایین اوردن لوله
lower پایین دادن لوله
lower : پایین اوردن تخفیف دادن
lower پایین
lower most پایین ترین
lower most پایین تر
lower اخم کردن
lower کاستن از
lower فروکش کردن
lower خفیف کردن
lower پست تر
lower پایین تر
lower :اخم
lower تنزل دادن
lower most اسفل
lower هوای گرفته وابری
lower عبوس ترشرویی
At lower levels. در سطوح پایین تر
lower class طبقه پست وپایین اجتماع
lower class طبقه سوم [اجتماع]
lower gate دروازهپائینی
lower class طبقه پایین جامعه
lower class طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class طبقه محروم
lower class طبقه عوام
lower class بی کلاس [در جامعه]
lower class سطح پایین [اجتماع]
lower eyelid پلکپائین
To decrease. To lower. پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
lower shell قشرتحتانی
lower mandible آروارهتحتانی
lower limit حد پائینی
lower limit کران پایین
lower limit حد پایین
lower mast دکل پایین
lower lip لبهتحتانی
lower threshold استانه پایین
lower level سطحپائینی
lower chord قوستحتانی
lower cheek قسمتانتهاییمیله
lower bowl حبابتحتانی
lower bar میلهپایینی
the lower world جهان مردگان عالم اسوات
the lower world جهان پایین
the lower regions جهان مردگان
lower limit حد تحتانی
lower limit حد پایینی
lower lobe نرمهششزیرین
lower boom بوم میانی
lower boom تیرک میانی
lower bound کران پایین
lower court محکمه تالی
lower courts محاکم ابتدایی
lower courts محاکم تالی
lower criticism انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
lower deck پل پایینی
lower egypt مصر سفلی
lower egypt مصر پایینی
lower floor طبقه تحتانی
lower floor اشکوب زیرین
lower fungus قارچ بدون کلاهک هاگ
the lower regions دوزخ
lower classes طبقه پایین
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پایین
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower gill arch قوستحتانیدستگاهتنفس
lower girdle facet (1 6) احاطهکننده61تراشهپائینی
lower lateral lobe پهنبزگتحتانیجانبی
lower lateral sinus روزنهتحتانیجانبی
lower water datum معدل پس رفت اب دریا
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
main lower topsail بالاترینبادباناصلیتحتانی
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
lower sphere clamp گیرهپایینیگوی
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
lower support screw پیچحافظپایینی
lower fore topsail بالاترینقسمتبادبانچهارگوش
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
lower level management مدیریت سطح پایین
lower flammability limit حد پایینی اشتعال پذیری
lower limit [of the integral] کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
lower blade guard حافظتیغهپایینی
lower fore topgallant sail بادبانتحتانیجلویدکلکشتی
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
lower guard retracting lever سطحانقباضحافظتحتانی
main lower topgallant sail بادبانبالایدکلاصلیتحتانی
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case پرتزیر
case دعوی
case محاکمه
case موضوع حالت
case وضع
in case هرگاه
in case در صورتیکه
in case چنانچه مبادا
in case برای احتیاط
in any case درهر حال
in that case دراینصورت
in that case حال که چنین است
in case of need عنداللزوم
in this p case دراین موردبخصوص
case روکش کردن
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
case چمدان
case کیف
case وضعیت موقعیت
case حالت
case جا
case دعوی مورد
case قالب قاب
case پوسته
case جلد
case صندوق جعبه
case : سرگذشت
that is not the case مطلب چنین نیست
such being the case حال که چنین است دراینصورت
case اتفاق
case قضیه
case درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case فرف محفظه
case غلاف پرچم
case مسئله
case دعوی مرافعه
case جعبه
case مورد
case مورد غلاف
case پوشاندن
case دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
case کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
in no case اصلا
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case روکش
case غلاف
as may be the case <adv.> احتمالی
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
case پوشش
in no case به هیچ وجه
in that case <adv.> بعد
case صندوق
case پوشه
as the case may be بسته بمورد
just in case برای مطمئن بودن
just in case احتیاطا
in no case به هیچ دلیل
case دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case پوشانیدن صندوق
as the case may be تاچه مورد باشد
use case مجموعه ای از رویدادها
In that case he is right. د رآنصورت حق با اوست
case حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
in that case <adv.> پس
in that case <adv.> دراینصورت
As the case may be . برحسب مورد( آن)
in no case به هیچ صورت
case قاب
in case <idiom> برطبق
in that case <adv.> سپس
case of need مباشر
the vocative case حالت ندا
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
the vocative case اسم منادی
to hear a case دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
transfer case جعبه انتقال نیرو
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
transfer case دیفرانسیل
bobbin case ماکو
worst-case بدبینانهترین
worst-case بدترین وضع یا احتمال
degenerate case تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
withdrawal of a case استرداد دعوی
watch case قاب ساعت
transmission case گیربکس
transmission case جعبه دنده
key case جاکلیدی
cylinder case جعبهسیلندر
degenerate case تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
gin-case [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
Take an umbrella just in case. احتیاطا"چترهمراه ببرید
attachT case کیفدستی
writing case محلنوشتن
weekend case چمدانتعطیلاتآخرهفته
passport case جایپاسپورت
plastic case جایپلاستیکی
screen case صفحهنمایش
scroll case قسمتطومار
spectacles case جاعینکی
spiral case جعبهمارپیچ
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
In this case ( instance) . دراین مورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com