English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
mach line موج ضربهای ضعیف
Other Matches
mach عدد ماخ
mach no سرعت لازم را به دست اوردم یا نیاوردم در رهگیری هوایی
mach ماخ
mach scale مقیاس ماکیاول گرایی
mach stem انتن سرعت سنج
mach stem انتن سرعت سنج هواپیما
mach stem جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
mach wave انتن سرعت سنج هواپیما
mach wave موج ضربهای
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
mach front انتن ماخ سنج
mach front میله انتن سرعت سنج هواپیما
mach number عدد ماخ
mach trim compensator دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line-up به خط شدن
line by line سطر به سطر
line-up به ترتیب ایستادن
the line صف
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
on line داخل رده
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
to come in to line موافقت کردن
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
to come in to line در صف امدن
line up ردیف ایستادن تیم
in line همراستا
down the line ضربه از کنار زمین
o o line خط دیدبانی سپاه
down the line <idiom> درآینده
o o line خط تقسیم دیدبانی
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out با خط علامت گذاشتن
mean line خط میان
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
on the line هواپیمای اماده پرواز
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on line help کمک مستقیم
in line <idiom> با محدودیت متداول
old line محافظه کار
out of line <idiom> ناصحیح
in line شمشیر در وضع حمله
line خط انداختن در
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line خط دار کردن
line بخط کردن
line شعبه
line اراستن
line محصول
line لاین
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط فرعی راه اهن
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line ترازکردن
line رشته
line خط زدن
line در سمت
line سیم
line جبهه جنگ
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line صفی در خط
line حدود رویه
line طرز
line استرکردن
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line : خط کشیدن
line up به ترتیب ایستادن
line of d. حد فاصل
down line بار کردن پایین خطی
line of d. مرز
line رشته بند
line ردیف
line سطر
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line : خط
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line up <idiom> به صف کردن
line up به خط شدن
line ریسمان
line رسن
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line لجام
local line خط محلی
ready line خط انتظار
line width پهنای خط
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
mason's line ریسمان کار
profile line نیمرخ زمین
load line خط بار
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
loop line دوراهی
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line نشانگر سینه
overhead line سیمکشی هوایی
lyman line خط لیمان
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
median line میانه
phase line خط خیز
out of line coding کدگذاری برون خطی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
possibilities line خط بودجه
orienting line خط توجیه
poverty line خط فقر
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
outhaul line برون کش
pipe line خط لوله
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
phase line خط مبداء حرکت جنگی
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
price line خط قیمت
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
mooring line طناب مهار مین
new line character دخشه تعویض سطر
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
on line database پایگاه داده درون خطی
percolation line خط نفوذ
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
message line خط مخابره
line officer افسر صف
line of position خط موقعیت
line of most gradient خط بزرگترین شیب
line of longitude نصف النهار
line of induction خطوط القا
line of impact خط اصابت گلوله
line of force خط میدان
line of force خط قوه
line of force خط نیرو
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com