Dictiornary-Farsi | magnetic loss | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (2 milliseconds)

English	Persian
magnetic loss	تلف مغناطیسی


Search result with all words

magnetic hystersis loss	تلفات هیسترزیس
magnetic hystersis loss	گمگشتگی هیسترزیس
magnetic loss angle	زاویه تلف مغناطیسی
magnetic residual loss	تلف رماننس
Other Matches

loss	گمگشت
loss	گمگشتگی
at a loss what to do	بلا تکلیف
no known loss	زیان نامعلوم
to be at a loss	متعجب و متحیر بودن
at a loss what to do	لا تکلیف
i^ r loss	اتلاف توان
loss of value	افت ارزش
to be at a loss	درمانده بودن
to be at a loss	گیج ومبهوت بودن
to be at a loss	حیران بودن
to be at a loss	بهت زده بودن
to be at a loss	حیرت زده بودن
loss	تلف
loss	خسارت گمراهی
loss	خسارت
loss	زوال
loss	باخت
loss	خسارات
loss	تلفات ضایعات
loss	اتلاف
loss	فقدان
loss	ضرر
loss	زیان
loss	شکست
loss	ازدست دادن
loss	تلفات جنگی ضایعات رزمی
loss	تلفات
loss	گریز سقوط
loss	هدر رفتگی
loss	افت
resistance loss	اتلاف مقاومتی
hysteresis loss	اتلاف پسماندی
spartter loss	تلف تزریق
heat loss	گمگشتگی حرارتی
heat loss	تلف گرما
heat loss	اتلاف گرمایی
internal loss	تلف داخلی
impact loss	افت انرژی در اثر برخورد
impedance loss	تلف اتصال کوتاه
impedance loss	گمگشتگی اتصال کوتاه
radiation loss	تلف تشعشع
radiation loss	گمگشتگی تابش
insertion loss	توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
insulation loss	تلف عایق بندی
profit and loss a	حساب سودوزیان
energy loss	تلف انرژی
energizing loss	گمگشت کارمایه
energizing loss	تلف انرژی
tip loss	تلفات نوک
to bear a loss	خسارت دیدن یاکشیدن
eddy loss	افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
no load loss	تلف یا تلفات بی باری
to bear a loss	ضرردادن
energy loss	گمگشت انرژی
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
evaporation loss	اتلاف در تبخیر
head loss	افت فشار
head loss	افت بار
suffer loss	زیان دیدن
generator loss	اتلاف مولد
gain or loss	سود یا زیان
suffer loss	ضرر کردن
sustain a loss	ضرر دیدن
sustain a loss	زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
to cut a loss	ازنصف ضر ربرگشتن
profit and loss	سود و زیان
partial loss	زیان جزئی
loss replacement	جایگزینی تلفات و ضایعات
loss on points	باخت با امتیاز
loss of profit	عدم النفع
loss of pressure	افت فشار
loss of energy	افت انرژی
loss of claim	فقدان غرامت
loss of accuracy	فقدان دقت
loss leader	بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
loss statement	صورت سود و زیان
perfect loss	زیان خالص
melting loss	افت یا تلف ذوب
operating loss	زیان عملیاتی
option of loss	خیار غبن
partial loss	خسارت جزیی
perfect loss	زیان مطلق
perfect loss	زیان خاص
loss leader	کالایی که با قیمت پایین
loss leader	کالایی که با ضرر فروخته میشود
loss factor	ضریب اتلاف
power loss	تلف قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
line loss	میرایی خط
line loss	تلف خط
profit and loss	حساب سود وزیان
light loss	گمگشتگی نور
light loss	تلف نور
light loss	افت نور
power loss	اتلاف توان
potential loss	افت پتانسیل
loss assessment	ارزیابی میزان خسارت
loss appraisal	ضایعات قابل قبول
loss appraisal	قبول تلفات در جنگ
loss angle	زاویه اتلاف
loss angle	زاویه تلف زاویه تلفات
loss angle	زاویه گمگشت
loss and gain	ضرر و منفعت
loss and gain	زیان و سود
iron loss	اتلاف اهن
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی
bearing loss	اتلاف بالشتکی
To cause ( inflict ) a loss .	ضرر وزیان واردکردن
to be at a loss for an answer	پاسخی نداشتن
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
cause to sustain a loss	ضرر زدن به
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
cause to sustain a loss	تسبیب
cause to sustain a loss	اضرار
causing a loss	اضرار
to sustain a loss	زیان دیدن
never to be at a loss for an answer	همیشه حاضر جواب بودن
to suffer a loss	ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to sustain a loss	ضر ردادن تحمل خسارت کردن
To inflict a loss on someone.	به کسی ضرر زدن ( رساندن )
voltage loss	تلف ولتاژ
voltage loss	اتلاف ولتاژ
transformer loss	اتلاف مبدل
total loss	تلفات کل
orientation loss	گم گشتگی
absorption loss	اتلاف جذب
windfall loss	زیان اتفاقی
windfall loss	زیان باد اورده
total loss	نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
total loss	خسارت کلی
to sustain a loss	متحمل خسارت شدن
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
water loss	ابکاهی
to suffer a loss	زیان دیدن
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
dead loss	زیان ناخالص
to be at a loss as to what to advise	آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
to incur a loss	ضر ر دیدن
actual loss	زیان واقعی
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	آلوپسی [پزشکی]
hair loss	آلوپسی [پزشکی]
to incur a loss	زیان دیدن
current loss	تلف جریان
current loss	گمگشتگی جریان
copper loss	اتلاف مس
core loss	اتلاف اهن
core loss	اتلاف هسته
to replace a loss	جای زیانی را پرکردن
consequential loss	زیان تبعی
capital loss	زیان سرمایه
copper loss	گمگشت مس
copper loss	تلف مس
low loss cable	کابل با تلفات کم
loss of prospective profits	عدم النفع
low loss construction	ساختمان کم تلفات
low loss ceramics	سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
eddy current loss	گمگشت جریان فوکو
Nothing can.compensate for the loss ones health.	هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
low loss capacitor	خازن با تلفات دی الکتریک کم
low loss coil	بوبین با تلفات کم
loss marking operation	عملکرد زیانبار
I incurred a heavy loss.	ضرر زیادی کردم
light transition loss	تلف عبور نور
constructive total loss	خسارت کلی
dielectric loss factor	ضریب اتلاف دی الکتریکی
dielectric loss angle	زاویه اتلاف دی الکتریکی
constructive total loss	صدمه کلی خسارت بنیانی
constructive total loss	تخمین خسارت کل وارده
friction loss in pipes	افت بار در لوله ها
excess loss cover	بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
ego loss programming	تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
there must be no injury loss in islam	لاضرر و لاضرار فی الاسلام
deceit resulting in loss	غبن
stop loss order	دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
brush friction loss	اتلاف مالشی زغال
light transition loss	تلف عبوری بار جزئی
eddy current loss	تلف جریان فوکو
eddy current loss	اتلاف جریان فوکو
actual total loss	کل زیان وارده
interphase transformer loss	تلفات پیچک صنعتی
arc drop loss	اتلاف جرقهای
arcthrough loss of control	نافرمانی نارسانایی
profit and loss account	حساب سود و زیان
brush contact loss	افت زغال
dielectric loss factor meter	دی الکتریک
dielectric loss factor meter	دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
deceit resulting in gross loss	غبن فاحش
conversion loss of frequency changer cry	اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
magnetic course	مسیر مغناطیسی
non magnetic	غیر مغناطیسی
magnetic f.	میدان مغناطیسی
magnetic course	راه مغناطیسی
magnetic	قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
magnetic	آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
magnetic	و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
magnetic	مغناطیس