English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
main duct لولهاصلیآب
Other Matches
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
duct لوله هادی
duct کانال
duct تونل
duct مجرا
duct لوله اب
duct خط سیر مجرای لنف
intake duct مجرای ورودی
inlet duct مجرای ورودی
distributor duct کانال توزیع کننده
propeller duct قابپروانه
sudoriferous duct مجرایعرقزا
cable duct لوله محافظ کابل برق
supply duct منبعمجرایآب
wind duct مجرایباد
air duct هواکش
accessible duct مجرای دسترس
access duct مجرای دسترسی
lactiferous duct مجرایشیرزاد
air duct مجرای هوا
lacrimal duct مجرایاشکی
heating duct محفظهآبداغ
parotid duct لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
overflow duct مجرای سرریز
syphon duct مجرای اببر سیفونی
thoracic duct مجرای سینه
thoracic duct مجرای صدری
branch duct مجرایشاخهای
bypass duct محلعبورسوخت
deferent duct مجرایمختلف
ejaculatory duct مجرایخروجی
fan duct کانالپنکه
exhaust duct کانالاگزوز
underground duct of kiln هواکش کوره
in the main بیشتر اصلا
in the main اساسا
in the main بطور کلی
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
main نیرومند
main بزرگ تمام
main کامل
main خط اصلی
main مهم
main با اهمیت
main دریا
main مهم تمام
main <adj.> اصلی
main عمده
main کامل شاه لوله
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main بسیار مهم
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main ی تر راهنمایی میکند
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main oscillator اسیلاتور اصلی
main program برنامه اصلی
main wire سیم اصلی
main winding سیم پیچی اصلی
main port refrencestation : syn
main voltage ولتاژ اصلی
main port ,
main port بندر اصلی
main pole قطب اصلی
main switch کلید اصلی
main topmast دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main sewer مجرای اصلی فاضلاب
main pipe لوله اصلی
main unit واحد اصلی
main patent ثبت اصلی
main storage حافظه اصلی
main storage انباره اصلی
main sail بادبان اصلی
main score نمره اصلی
main sector بخش اصلی
main sequence رشته اصلی
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
main port port principal
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
main sewer لوله اصلی
main shaft میل چرخ
main shaft محور اصلی
main signal سیگنال اصلی
main spring شاه فنر
main stage طبقه اصلی
main stage عرشه اصلی
main stem قسمت اصلی کانال
main stem راه اصلی جویبار
main stem خط اصلی
main routine روال اصلی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main stand تکیهگاهاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main tube تیوپاصلی
main vent منقذاصلی
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main wheel چرخاصلی
rising main جنبشاصلی
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
main color رنگ اصلی
main color رنگ زمینه
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stalk ساقهاصلی
main section قسمتاصلی
main parachute چتراصلی
main entrance ورودیاصلی
the main army بخش عمده ارتش
main clause رجوع شود به clause independent
main clauses رجوع شود به clause independent
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
main carriage حاملاصلی
main cleanout تمیزکنندهاصلی
main engines موتورهایاصلی
main fan پروانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main inlet دهانهاصلی
main leg پایهاصلی
main mirror آینهاصلی
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main nozzle شیپوره یا نازل اصلی
main contact کنتاکت اصلی
main body عمده قوا
main beam شعاع اصلی
main beam شاه تیر
main battery باطری اصلی
main battery توپ اصلی ناو
main axis محور اصلی
main attack حمله اصلی
main attack تلاش اصلی نیروها
main attack تک اصلی
main armament جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main building ساختمان اصلی
main connection اتصال اصلی
main column ستون اصلی
main coil بوبین اصلی
main coil سیم پیچ اصلی
main circuit مدار اصلی
main carburetor کاربراتور اصلی
main canal کانال اصلی
main camshaft میل بادامک اصلی
main cable کابل اصلی
main busbar شمش اصلی
main anode اند اصلی
main amplifier تقویت کننده اصلی
main road جاده اصلی
main lines خط اصلی
main lines کانال اصلی
main lines نهر مادر
main lines نهر اصلی
main line خط اصلی
main line کانال اصلی
main line نهر مادر
main line نهر اصلی
water main شاه لوله اب
main road راه اصلی
gas main لوله اصلی گاز
gas main شاه لوله گاز
fire main لوله اب اتش نشانی
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main شبکه دریافت
collecting main شبکه جمع کننده
blast main لوله دم
main roads راه اصلی
main roads جاده اصلی
water main لوله هادی اب
main contractor مقاطعه کار اصلی
main field میدان اصلی
main distribution مقسم اصلی
main door در اصلی
main drain زهکش اصلی
main drain پمپ اصلی خن ناو
main guard پست نگهبانی اصلی
main effort تلاش اصلی نیروها
main electrode الکترود اصلی
main gap فاصله تخلیه اصلی
main gap شکاف اصلی
main fuse فیوز اصلی
main fire سیستم تیراندازی اصلی
main exchange مرکز اصلی
main office مرکز اصلی
main fire سیستم اصلی اتش
main exciter محرک اصلی
main feed تغذیه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main effort تلاش اصلی
main contractor پیمانکاردست اول
main frame کامپیوتر بزرگ
main deck پل اصلی
main deck عرشه اصلی ناو
main memory حافظه اصلی
main current اتصال سری
main current جریان اصلی
main menu فهرست انتخاب اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com