Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
main stem
قسمت اصلی کانال
main stem
راه اصلی جویبار
main stem
خط اصلی
Other Matches
stem
ریشه اصل
stem
ساقه دار کردن
stem
دودمان
stem
ریشه لغت قطع کردن
stem
تنه
stem
دسته
stem
دنباله
stem
میله گردنه
stem
ساقه
stem
ستاک
stem
بنداوردن
stem
گردنه
stem
راه باریک
stem
ساقه میله
stem
محور
stem
میله
stem
شاخک
stem
سپر ناو
from stem to stern
ازیک سربسر دیگر
stem the tide
<idiom>
جلو موج چیزی را گرفتن
handlebar stem
میلهدسته
brain stem
ساقه مغز
underground stem
ساقهزیرزمینی
stem bulb
حبابمحور
stem winding
چیزعالی ودرجه یک
stem winding
ساعت دسته کوک
stem winder
چیزعالی ودرجه یک
stem winder
ساعت دسته کوک
stem turn
پیچ استمه
stem turn
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
stem turn
چرخش خارجی اسکی باز
stem christiania
پیچ استمه
pipe stem
چوب چپق
the stem of a plant
ساقه گیاه
trim by stem
forward trim
stem of chisel
میله قلم
pipe stem
چوب پبپ
mach stem
انتن سرعت سنج
mach stem
انتن سرعت سنج هواپیما
mach stem
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
cartridge stem
ساقهکارتریج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
in the main
بیشتر اصلا
in the main
اساسا
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
in the main
بطور کلی
main
<adj.>
اصلی
main
کامل شاه لوله
main
عمده
main
نیرومند
main
خط اصلی
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
مهم تمام
main
کامل
main
دریا
main
با اهمیت
main
مهم
main
ی تر راهنمایی میکند
main
بزرگ تمام
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
بسیار مهم
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main program
برنامه اصلی
main port
port principal
main voltage
ولتاژ اصلی
main port
refrencestation : syn
main unit
واحد اصلی
main wire
سیم اصلی
main port
بندر اصلی
main signal
سیگنال اصلی
main pole
قطب اصلی
main pipe
لوله اصلی
main patent
ثبت اصلی
main oscillator
اسیلاتور اصلی
main nozzle
شیپوره یا نازل اصلی
main winding
سیم پیچی اصلی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
main sewer
مجرای اصلی فاضلاب
main sequence
رشته اصلی
main sector
بخش اصلی
main score
نمره اصلی
main sail
بادبان اصلی
main routine
روال اصلی
main shaft
میل چرخ
main shaft
محور اصلی
main spring
شاه فنر
main stage
طبقه اصلی
main stage
عرشه اصلی
main port
,
main storage
انباره اصلی
main storage
حافظه اصلی
main switch
کلید اصلی
main sewer
لوله اصلی
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main tube
تیوپاصلی
main vent
منقذاصلی
main wheel
چرخاصلی
rising main
جنبشاصلی
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ?
مانع اصلی چیست ؟
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
main diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
main color
رنگ اصلی
main color
رنگ زمینه
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main transformer
تغییردهندهاصلی
main stand
تکیهگاهاصلی
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main entrance
ورودیاصلی
the main army
بخش عمده ارتش
main clause
رجوع شود به clause independent
main clauses
رجوع شود به clause independent
main carriage
حاملاصلی
main cleanout
تمیزکنندهاصلی
main duct
لولهاصلیآب
main engines
موتورهایاصلی
main fan
پروانهاصلی
main glider
غلتکاصلی
main inlet
دهانهاصلی
main leg
پایهاصلی
main mirror
آینهاصلی
main parachute
چتراصلی
main section
قسمتاصلی
main stalk
ساقهاصلی
main contractor
مقاطعه کار اصلی
main body
عمده قوا
main beam
شعاع اصلی
main beam
شاه تیر
main battery
باطری اصلی
main battery
توپ اصلی ناو
main axis
محور اصلی
main attack
حمله اصلی
main attack
تلاش اصلی نیروها
main attack
تک اصلی
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main building
ساختمان اصلی
main contact
کنتاکت اصلی
main connection
اتصال اصلی
main coil
بوبین اصلی
main coil
سیم پیچ اصلی
main circuit
مدار اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main canal
کانال اصلی
main camshaft
میل بادامک اصلی
main cable
کابل اصلی
main busbar
شمش اصلی
main armament
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main anode
اند اصلی
main amplifier
تقویت کننده اصلی
main road
راه اصلی
main road
جاده اصلی
main lines
خط اصلی
main lines
کانال اصلی
main lines
نهر مادر
main lines
نهر اصلی
main line
خط اصلی
main line
کانال اصلی
main line
نهر مادر
main roads
جاده اصلی
gas main
لوله اصلی گاز
gas main
شاه لوله گاز
water main
شاه لوله اب
fire main
لوله اب اتش نشانی
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
collecting main
شبکه دریافت
collecting main
شبکه جمع کننده
blast main
لوله دم
main roads
راه اصلی
water main
لوله هادی اب
main line
نهر اصلی
main contractor
پیمانکاردست اول
main feed
تغذیه اصلی
main door
در اصلی
main guard
پست نگهبانی اصلی
main gap
فاصله تخلیه اصلی
main effort
تلاش اصلی
main drain
زهکش اصلی
main drain
پمپ اصلی خن ناو
main effort
تلاش اصلی نیروها
main fire
سیستم تیراندازی اصلی
main electrode
الکترود اصلی
main gap
شکاف اصلی
main exciter
محرک اصلی
main fuse
فیوز اصلی
main frame
کامپیوتر بزرگ
main fire
سیستم اصلی اتش
main exchange
مرکز اصلی
main field
میدان اصلی
main distribution
مقسم اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main deck
پل اصلی
main memory
حافظه اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com