Dictiornary-Farsi | maximum current relay | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
maximum current relay	رله جریان زیاد


Other Matches

inductance current relay	رله ی القائی
maximum current	جریان پیک
maximum current	جریان حداکثر
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum current circuit breaker	کلید قطع کننده جریان حداکثر
relay	ذخیره
relay	عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay	بازپخش
relay	باز پخش کردن رله
relay	امدادی
relay	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay	ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay	یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay	ربط دادن مربوط کردن
relay	دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay	رله کردن
relay	ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay	ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relay	تقویت کردن
relay	رله
induction relay	رله اندوکسیونی
cutout relay	رله باتری پرکن
induction relay	رله فراری
induction relay	رله القائی
neutral relay	رله ناقطبی
line relay	رله خط
magnetic relay	رله مغناطیسی
relay race	دو امدادی
cell relay	روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
overcurrent relay	رله جریان زیاد
measuring relay	رله اندازه گیری
impluse relay	رله ضربه جریان
impedance relay	رله ی امپدانس
sprint relay	مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
relay regulator	افتامات
relay amplifier	تقویت کننده امدادی
relay baton	چوب امدادی
relay center	مرکز باز پخش
relay coil	سیم پیچ رله
relay contact	کنتاکت رله
frequency relay	رله سلکتیو
telephone relay	رله تلفن
relay magnet	اهنربای رله
telegraph relay	رله تلگراف
relay post	پست رابط ستون
relay post	پست رابط پست واسطه
tape relay	ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
relay station	ایستگاه رله
relay station	ایستگاه واسطه
relay winding	سیم پیچی رله
radio relay	رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
voltage relay	رله ولتاژ
dimming relay	رله کاهنده
measuring relay	رله سنجش
medley relay	شنا و دو امدادی
medley relay	مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
non polar relay	رله ناقطبی
relay magnet	رله تلگراف
electromagnetic relay	کلید مغناطیسی
polar relay	رله قطبی
electromagnetic relay	رله الکترومغناطیسی
polarized relay	رله قطبی
pursuit relay	دو امدادی تعقیبی
radio relay	رادیو رله
time delay relay	رله تاخیری
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
gas filled relay	رله گازی
heavy duty relay	رله جریان قوی
vibrating relay regulation	تنظیم با رله لرزنده
airborne radio relay	سیستم رادیو رله هوابرد
high impedance relay	رله پیچک دار
high impedance relay	رله باامپدانس زیاد
line breake relay	رله شکست خط
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
low voltage relay	رله فشار ضعیف
magnetic latching relay	رله نگهدارنده مغناطیسی
magnetic overload relay	رله جریان زیاد مغناطیسی
magnetic time relay	رله زمانی مغناطیسی
lightning arrester relay	رله برقگیر
magnetic control relay	رله کنترل مغناطیسی
line breake relay	رله شکست سیم
communication relay ship	ناو تقویتی مخابراتی
basic relay post	پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
hoop drop relay	رله سقوطی قلاب دار
ambulance basic relay post	پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
maximum	ماکزیمم
maximum	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum	بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum	بالاترین ماکسیمم
maximum value	جریان بیشینه
maximum value	مقدار حداکثر
maximum	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum	بزرگترین وبالاترین رقم
maximum	منتهی درجه بزرگترین
maximum	بیشترین
maximum value	مقدار بهره برداری
maximum	بیشینه
maximum	حداکثر
maximum	بیشین
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum efficiency	راندمان بیشینه
maximum energy	انرژی بیشینه
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum flood	طغیان بیشینه
maximum flood	سیل بیشینه
maximum work	کار حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum demand	پیک بار
relative maximum	حداکثر نسبی
intensity maximum	حداکثر شدت
intensity maximum	پیشینه نور ماکسیمم نور
to have a maximum limit [of something]	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum profit	حداکثر سود
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum density	حداکثر تراکم
relative maximum	ماکزیمم نسبی
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	تقاضای بیشینه
global maximum	حداکثر مطلق
maximum temperature	دمای ماکزیمم
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum moment	لنگر بیشینه
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
maximum natality	بیشینه زادو ولد
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum range	بردنهایی اسلحه
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum ordinate	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum slope	بیشترین شیب
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum price	بیشینه بها
maximum price	حداکثر بها
maximum liklihood	درست نمایی بیشینه
maximum demand	بار پیک
maximum slope	حداکثر شیب
maximum output	خروجی حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
actual maximum flowline	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
design maximum weight	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
maximum asymmetric three phase	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum undistorted output	بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum water level	تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum circuit breaker	کلید جریان زیاد
maximum power demand	مصرف حداکثر