Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
memory bank
بانک حافظه
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
memory
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
immediate memory
حافظه فوری
memory
حافظه
memory
خاطره
memory
یاد
memory
یادگار یاد بود
memory
حافظه دستگاه کامپیوتر
in memory of
<idiom>
به صورت رایگان
to the memory of
به یادبود
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
to bank
واریزکردن
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
بانکداری کردن
bank
کنار
bank
کناره توده
bank
لب
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
بانک ضرابخانه
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
قسمت برجسته سر پیچ
bank
بطورمتراکم
bank
کپه کردن
bank
سکو
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
بانک
bank
ساحل
bank
کرانه دیواری
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
در بانک گذاشتن
memory image
تصویر یاد
memory interleaving
برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory drum
گردونه یاد
memory dump
روگرفت حافظه
memory illusion
خطای یاد
memory hierarchy
سلسله مراتب حافظه
memory guard
نگهبان حافظه
memory location
مکان حافظه
memory for digits
حافظه عددی
memory location
محل حافظه
memory management
مدیریت حافظه
memory dump
رونوشت ازحافظه
memory map
نقشه حافظه
memory map
نگاشت حافظه
memory protection
پشتیبانی ازحافظه
memory register
ثبات حافظه
memory snapshot
تصویر لحظهای حافظه
memory sniffing
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory span
فراخنای یاد
memory trace
رد یاد
memory word
کلمه حافظه
one level memory
حافظه یک سطحی
optical memory
حافظه نوری
memory protection
حفافت حافظه
memory module
واحد حافظه
memory map
طرح یا نقشه حافظه
memory mapped i/o
ورودی- خروجی نگاشت حافظه
memory mapping
نقشه حافظه
memory mapping
نگاشت حافظه
memory moard
برد حافظه
memory module
ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory port
درگاه حافظه
passive memory
حافظه منفعل
memory dependent
متکی به حافظه
laser memory
حافظه لیزری
it escaped my memory
یادم رفت
internal memory
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory
حافظه داخلی
interleave memory
حافظه جاگذاری
incidental memory
حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory
خدابیامرز
in memory of blessedmemory
بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory
بیاد
external memory
حافظه خارجی
extended memory
حافظه تمدیدی
expanded memory
حافظه گسترشی
eidetic memory
یاد روشن
EDO memory
ذخیره کند
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
low memory
فضای حافظه تا چند کیلوبایت
magnetic memory
حافظه مغناطیسی
main memory
حافظه اصلی
memory dependent
وابسته حافظه
memory cycle
چرخه حافظه
memory chip
تراشه حافظه
memory cell
سلول حافظه
memory capacity
گنجایش حافظه
memory cache
حافظه پنهان
memory bandwidth
پهنای باند حافظه
extended memory
حافظه توسعه یافته
memory allocation
اختصاص حافظه
memory afterimage
رد تصویر یاد
memory address
ادرس حافظه
memory address
نشانی حافظه
mass memory
حافظه انبوه
EDO memory
MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
memory management
مدیریت حافظه
[علوم کامپیوتر]
to fail
[memory]
درماندن
[حافظه یا خاطره]
to fail
[memory]
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
To revive a memory.
خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory.
می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory
دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall
دوبارهخوانیحافظه
memory cancel
پاککردنحافظه
memory button
دکمهحافظ
add in memory
اضافه کردن به حافظه
within living memory
به یاد دارند
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory
حافظه فرار
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
virtual memory
حافظه مجازی
scratchpad memory
حافظه چرکنویسی
rotating memory
حافظه چرخشی
remote memory
حافظه دور
regenerative memory
حافظه احیاء کننده
regenerative memory
حافظه باز زا
regenerative memory
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory
حافظه نزدیک
real memory
حافظه واقعی
real memory
حافظه حقیقی
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory
حافظه فقط خواندنی
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
racial memory
حافظه نژادی
programmable memory
حافظه برنامه پذیر
scratchpad memory
حافظه چرکنویس
screen memory
خاطره پوشان
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory
در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory
ذهنی کردن
to escape one's memory
از خاطر رفتن
to commit to memory
ازبرکردن
static memory
حافظه ایستا
stack memory
حافظه پشتهای
shadow memory
شبه حافظه
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory
حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory
حافظه نیمه هادی
secondary memory
حافظه ثانویه
search memory
حافظه جستجو
screw to the memory
بذهن سپردن
photodigital memory
خواندن چند بار
dynamic memory
حافظه پویا
cache memory
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
conventional memory
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
bytewide memory
بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
core memory
حافظه چنبرهای
alterable memory
حافظه اصلاح پذیر
core memory
حافظه هستهای
cryogenic memory
رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
buffer memory
حافظه میانیگر
conventional memory
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
cache memory
حافظه پنهانی
associative memory
حافظه انجمنی
as memory serves
هر وقت بیاد انسان بیاید
control memory
حافظه کنترل
commit to memory
حفظ کردن
cache memory
یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
control memory
حافظه کنترلی
cache memory
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
constructive memory
حافظه سازا
disk memory
حافظه دیسک
alterable memory
حافظه تغییرپذیر
auxiliary memory
حافظ کمکی
shared memory
حافظه تسهیم شده
acoustic memory
حافظه صوتی
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
coordinate memory
حافظه مختصاتی
auxiliary memory
حافظه کمکی
memory key
کلیدحافظه
associative memory
حافظه شرکت پذیر
base memory
حافظه پایه
bubble memory
حافظه حبابی
bubble memory
سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory
مین فرفیت بالا
associative memory
حافظه تداعی
intermediary bank
بانک میانجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com