English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (2 milliseconds)
English Persian
milling shop کارگاه فرزکاری
Other Matches
milling زنجیره سکه
milling فرز کردن
milling اسیاب
milling فرزکاری
milling ارد سازی
milling عمل اسیاب کردن
milling جنب وجوش
cycle milling دستگاه فرز پاندولی
milling machine ماشین تراش
climp milling عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
milling tool ابزار فرزکاری
milling cutter ابزار فرزکاری
milling capacity فرفیت فرزکاری
recipocal milling فرزکاری نوسانی
circular milling فرز مدور
copy milling الگوتراشی
milling machine ماشین فرز
milling machine دستگاه فرز
milling operation فرزکاری
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
radius milling فرزکاری شعاعی
downfeed milling machine دستگاه فرز با تغذیه از زیر
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
automatic milling machine دستگاه فرز خودکار
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
contour milling machine دستگاه فرز پروفیل
continous milling machine دستگاه فرز دائمی
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
formed milling cutter دستگاه فرز فرم
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
side milling cutter دستگاه فرز صفحهای
angle milling cutter فرزکننده زاویهای
slab milling cutter دستگاه فرز غلطکی
plain milling cutter دستگاه فرز غلطکی
milling, drilling and boring machine ماشین فرز و مته
knee and column milling machine دستگاه فرز زانویی و ستونی
double angle milling cutter دستگاه فرز زاویه دوبل
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
horizontal drilling and milling machine دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
cone type face milling cutter فرز نوع مخروطی
to keep shop دکان داری کردن
keep shop دکانداری کردن
to keep shop دکان داشتن
shop فروشگاه
shop دکان
shop کارخانه خرید کردن
shop محل ساخت
shop کارخانه
shop خریدکردن
shop مغازه گردی کردن دکه
shop مغازه
shop کارگاه
shop کارگاه تعمیرگاه
shop around <idiom> به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
smith's shop اهنگری
smith's shop کارگاه اهنگری
food shop خواربار فروشی
winding shop کارگاه سیم پیچی
shop test ازمایش کارگاهی
shop drawing نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl شاگرد دکان
shop girl شاگرد پادو
shop keeper دکان دار
shop keeper صاحب دکان
shop lifter دکان بر
shop lifter دزد مشتری نما
grocer's shop بقالی
shop lifting دزدی از مغازه ها
food shop بقالی
shop supply اماد تعمیرگاهی
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop boy پادو
to talk shop در باره کار صحبت کردن
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
to shut up a shop مغازه ای را بستن
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
shop-soiled آسیبدیدهوکثیف
corner shop مغازهکوچک
sex shop فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop floor کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
chemist's shop داروخانه
shop stewards رئیس گروه
tommy shop دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop مغازه قنادی
tuck shop مغازه حلویات
union shop مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
welding shop کارگاه جوشکاری
grocer's shop خواربار فروشی
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
sweet shop مغازهشیرینیوسیگارفروشی
pawn shop مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop steward رئیس گروه
shop assistant دستیار مغازه دار
shop fronts ازاره نمای بنا
beauty shop ارایشگاه
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
break into a shop دکانی را زدن
cartwright's shop دوچرخه سازی
coffee shop قهوه خانه
coffee shop رستوران
die shop حدیده سازی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
base shop تعمیرگاه پادگانی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
bucket shop جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop سیستم بسته
closed shop با کارکردانحصاری
closed shop موسسه کارشناسی
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop رستوران
tea shop نهارخوری قهوه خانه
acre shop حق الارض
assembly shop کارگاه مونتاژ
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
shop boy شاگرد
nickel shop ساچمه نیکلی
open shop سیستم باز
open shop با کارکرد ازاد
pattern shop کارگاه مدل سازی
molding shop کارگاه قالب گیری
shop front ازاره نمای بنا
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop فروشگاه باشگاه حرفهای
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
shop boy شاگرد دکان
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop تراشکاری
open shop بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
lathe shop کارگاه تراشکاری
repair shop تعمیرگاه
repair shop workshop
railway shop تعمیرگاه راه اهن
automatic turning shop کارگاه تراشکاری
shop or work drawing نقشه در حین انجام کار
bull in a china shop <idiom> کسی که همه چیزرا به هم میریزد
hand molding shop قالبریزی دستی
loam molding shop قالب گیری ماسهای
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
machine shop tool ابزار ماشینی
mobile repair shop تعمیرگاه سیار
plate molding shop مدلسازی
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com