Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English
Persian
muscle fibre
رشتهماهیچهای
Other Matches
fibre
رشته
every fibre of him
تاروپودش
fibre
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
فیبر نوری با قط ر بسیار کم
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
لیف
fibre
تار
fibre
نخ
fibre
بافت لیف
fibre
فیبر
fibre
رشته علفی
muscle up
بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
d.muscle
ماهیچه انبساط دهنده
d. muscle
ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
muscle
استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
muscle
نیروی عضلانی
muscle
عضله
muscle
صدف دوکپهای
muscle
بزور وارد شدن
muscle
ماهیچه
muscle
صدف باریک دریایی ورودخانهای
nerve fibre
تار عصبی
fibre rope
طناب الیافی
of a coarse fibre
نخ درشت
neutral fibre
تار خنثی
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
of a coarse fibre
ناهنجار
optic fibre
فیبر نوری
vulcanized fibre
فیبر وولکانیده
fibre optic
فیبرنوری
glass fibre
فایبرگلاس
moral fibre
اطمینانازصحتکاری
fibre ribbon
ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
fibre over Etherenet
میدهد
fibre over Etherenet
گونه پیشرفته استاندارد پرآکل شبکه اینترنت که اجازه ارسال داده به صورت مگا بیت در ثانیه
fibre optics
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
dark fibre
فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
fibre board
فیبر تخته
fibre optics
وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
fibre optics
انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
striate muscle
ماهیچه مخطط
adducent muscle
عضله مقربه
unstriped muscle
ماهیچه غیر مخطط
unstriped muscle
ماهیچه صاف
papillary muscle
ماهیچهجانبی
adductor muscle
ماهیچهنزدیکبهمرکز
bulbocavernous muscle
عضلهزوجیکهپیازذکریاچوچولهرااحاطهکرده
supinator muscle
عضله برون گردان
muscle scar
شکافماهیچهای
muscle segment
بخشماهیچهای
smooth muscle
ماهیچه صاف
rhomboid muscle
ماهیچه چهارگوش معین
pulled muscle
عضله کشیده شده
injured muscle
عضله اسیب دیده
muscle bound
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
muscle bound
سفت
muscle tonus
کشیدگی طبیعی عضلانی
(not) move a muscle
<idiom>
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
not to move a muscle
هیچ تکان نخوردن
orbicular muscle
ماهیجه مدور
orbicular muscle
عضله باسطه
ciliary muscle
عضله مژگانی
buccinal muscle
ماهیچه شیپوری
agonist muscle
عضله موافق
fibre optic cable
کابل فیبر نوری
splenius muscle of head
ماهیچهنگهدارندهسر
sphincter muscle of anus
ماهیچهعضلهتنگکنندهآنوس
arrector pili muscle
عضلهراستوقائم
lateral rectus muscle
ماهیچهرکتئوسکناری
medial rectus muscle
ماهیچهرکتئوسمیانی
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
man made fibre rope
طناب نایلونی
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com