Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
English
Persian
net rate of return
نرخ بازده خالص
Search result with all words
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
rate of return
نرخ بازدهی
rate of return
نرخ بازده
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
Other Matches
return
بازگشت
return to zero
بازگشت به صفر
return to zero
با بازگشت به صفر
return
عودت دادن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
اعاده بازگشت
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
برگشت
return
عودت
return
رجعت
return
اعاده
return
بازده
return
درامد
return
عایدی
return
گزارش دادن
return
مراجعت کردن
return
برگشتن
return
مراجعت برگرداندن
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
عملکرد کارکرد
return
[on something]
سود
return
[on something]
درآمد
return
[on something]
نرخ بازده
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return
[on something]
نرخ بازدهی
in return
در تلافی
[کاری]
in return
به جای
[کاری]
return
[on something]
محصول
return
[on something]
فایده
return
پس فرستادن عودت
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
نشانههای انتهای خط
return
کلید Return
in return
درعوض
[کاری]
in return for
بجای
return
مراجعت
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
return
گزارش رسمی
in return for
درعوض
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
in return for
عوض
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
ground return
بازتاب زمینی
constant return
بازده ثابت
short return
برگشت کوتاه
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
سر سطر رفتن
non return valve
شیر یک سویه
day return
بلیط رفتو برگشت
return spring
فنرارتجاعی
return air
بازگشتهوا
average return
بازده متوسط
ball return
بازگشت گوی بولینگ
track return
مدار برگشت
to return a greeting
جواب سلام دادن
to bring a return
درامد دادن
till his return
تا موقع برگشتن او
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
terrain return
اکوی زمینی
by return of post
با نخستین پست
carraiage return
سر سطر رفتن
ground return
برگشت زمینی
non return valve
شیر یکطرفه
carriage return
بازگشت نورد
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
grid return
سیم برگشت شبکه
grid return
سیم برگشت
return wire
سیم برگشت
return current
جریان برگشت
return flow
جریان برگشت
return key
کلید Return
return key
کلید بازگشت
return line
خط برگشت
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
return of capital
بازده سرمایه
return on capital
بازدهی سرمایه
sale or return
فروش یااعاده
sale or return
فروش یا عودت
return lines
خطهای بازگشتی
return interval
دوره بازگشت
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return pipe
لوله برگشت
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return conductor
سیم برگشت
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return code
رمزبازگشت
fair return
بازده منصفانه
fair return
بازده عادلانه
enter/return
کلید Return یا Enter
ration return
اسناد هزینه جیره
ration return
اسنادجیره
return perion
زمان برگشت
return perion
دوره تناوب
diminishing return
بازده نزولی
return a negative
پاسخ منفی دادن
return account
حساب بازگشت
to return a visit
بازدید کردن
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address
نشانی بازگشت
return cargo
محموله برگشت
return circuit
مدار برگشتی
decreasing return
بازده نزولی
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return match
بازیبرگشت
return tickets
بلیط دوسره
return ticket
بلیط دوسره
return flight
پرواز برگشت
return ticket
بلیط رفت و برگشت
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
soft carriage return
خط فاصله خالی
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
double-return stair
پله های دوتایی
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
law of increasing return
قانون بازده صعودی
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
average net return
بازده خالص متوسط
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
coin return bucket
محلبرگشتپول
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
To return . To give back.
پس دادن
ground return circuit
مدار تک سیم
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
rate
ارزیابی کردن
rate
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
first rate
عالی
rate
اندازه نسبت
rate
قرار
rate
تندی سرعت عوارض
rate
اهنگ
rate
بها
rate
سنجیدن
rate
پایه
rate
نسبت
rate
درجه
rate of changes
نرخ تغییرات
rate
شمردن
rate
بر اوردکردن
rate
نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate
سرعت ارزیابی کردن
rate
میزان
rate
منوال
rate
روش طرز
rate
سرعت
rate
نرخ
rate
درچند
first-rate
درجه اول بسیار خوب
rate
درصد
rate
سرعت حرکت
rate
اهنگ حرکت
rate
نواخت
first rate
درجه اول
first rate
نخستین درجه
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
rate
سرعت کار
rate
درجه بندی کردن
first-rate
ممتاز
to rate up
بیمه زیاد گرفتن از
at any rate
در هر حال
third-rate
پست
third-rate
درجه سه
first-rate
عالی
third rate
درجه سوم
rate
نرخ
[درصد]
through rate
نرخ حمل سراسری
at the rate of
از قرار
through rate
نرخ کامل
third rate
پست
third rate
درجه سه
third-rate
درجه سوم
at any rate
درهر صورت
at that rate
در این صورت
second rate
درجه دو
second rate
وسط
rate
حجم داده یاا کارهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate
مقدار اطلاعات در هر حرف ضرب در تعداد حروف ارسالی در ثانیه
rate
تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
second rate
جنس پست
second-rate
درجه دو
second-rate
جنس پست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com