Dictiornary-Farsi | nuclear binding energy | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
nuclear binding energy	انرژی اتصال هستهای


Other Matches

binding energy	انرژی بستگی
binding energy	انرژی پیوندی
total binding energy	انرژی بستگی کل
nuclear energy	انرژی هستهای
nuclear fusion energy	انرژی ذوب هستهای
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
binding	لازم الاجرا لازم
binding	اتصال
binding	دورپیچی
binding	سفت شدن
binding	لازم الاجرا
binding	شیرازه بافی
binding	نافذ
binding	وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
binding	فیکساتور اسکی
it is binding on me	برای من الزام اوراست
binding	انقیاد صحافی
binding	اجباری
binding	الزام اور
binding	جلد
binding	مهار کردن بار در روی پالت
binding	شیرازه
not binding	غیر لازم
binding	صحافی کردن به هم بستن
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
binding cover	پوشش تعهد شده
binding force	سندیت
binding material	مصالح چسبنده
binding offset	حاشیه جبران شیرازه
in binding form	به وجه ملزم
circuit binding	جلو لبه دار
front binding	روپوشجلویی
back binding	گیرهپشتچوباسکی
quarter binding	جلدی که تنهاته ان چرم دارد
half binding	جلدنیم چرم
helical binding	دورپیچی مارپیچ وار
layer binding	دورپیچی سفرهای
safety binding	نوارامنیت
binding time	زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
binding screw	پیچ اتصال
binding potential	پتانسیل بستگی
binding post	پیچ اتصال
binding reiforcement	ارماتور دورپیچی
binding screw	ترمینال
binding screw	کلم کابل
binding time	هنگام انقیاد
rubble with binding material	سنگچینی با ملات
armature binding wire	سیم بست ارمیچر
non-nuclear	غیراتمی
non-nuclear	ناوابسته به اتم و نیروی اتمی
non-nuclear	نااتمی
nuclear	اتمی
nuclear	مربوط به اتمی
nuclear	مغزی
nuclear	هستهای
nuclear detector	اشکارساز هستهای
nuclear whorl	پیچهستهای
nuclear membrane	عضوهستهای
nuclear reaction	فرایند هستهای
nuclear corrosion	فرسایش هستهای
nuclear radius	شعاع هسته
nuclear radiation	تشعشع هستهای
nuclear electricity	الکتریسیته هستهای
nuclear electron	الکترون هسته
nuclear-free	مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
nuclear engineering	تکنولوژی هستهای
nuclear technology	تکنولوژی هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی ممنوعه
nuclear configuration	ترکیب هستهای
nuclear winter	زمستان اتمی
nuclear dud	بمب عمل نکرده اتمی
nuclear cell	پیل اتمی
nuclear warfare	میدان جنگ اتمی
nuclear warfare	جنگ اتمی
nuclear transformation	تبدیل هستهای
nuclear submarine	زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
nuclear structure	ساختار هستهای
nuclear strike	تک هستهای
nuclear strike	تک اتمی
nuclear stalemate	گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nuclear size	اندازه هسته
nuclear reaction	واکنش هستهای
nuclear charge	بار هسته
nuclear chemistry	شیمی هستهای
nuclear equipoise	گلوله اتمی که نبایستی مورداستفاده قرار گیرد
nuclear fission	انشقاق هستهای
nuclear particle	هستک
nuclear reactor	راکتور هستهای
nuclear parity	قدرت اتمی یکسان
nuclear parity	همطرازی اتمی
nuclear number	عدد هستهای
nuclear number	عدد جرمی
nuclear magneton	مگنتون هسته
nuclear reactor	واکنشگاه هستهای
nuclear reactors	پیل اتمی
nuclear reactors	راکتور هستهای
nuclear reactors	واکنشگاه هستهای
nuclear families	خانواده هستهای
nuclear family	خانواده هستهای
nuclear pile	پیل هستهای
nuclear power	نیروی هستهای
nuclear fission	شکافت هستهای
nuclear forces	نیروهای هستهای
nuclear fusion	ذوب هستهای
nuclear fusion	گداز هستهای
nuclear fusion	گداخت هستهای
nuclear fusion	همجوشی هستهای
nuclear reactor	پیل اتمی
nuclear power	انرژی هستهای
nuclear biological chemical	شیمیایی میکربی هستهای
nuclear power plant	تاسیسات انرژی هستهای
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
nuclear power station	نیروگاه هستهای
nuclear powered submarine	submarine nuclear
magnetic nuclear resonance	تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
nuclear power station	نیروگاه هسته ای
attack nuclear carrier	ناو هواپیمابر افندی هستهای
civil nuclear powers	کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
effective nuclear charge	بار موثر هسته
nuclear magnetic resonance	تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
civil nuclear powers	کشوردارای قدرت اتمی
nuclear boiler room	اتاقکمولدبخارهستهای
a declared [pronounced] opponent of nuclear power	مخالف آشکار [اعلام شده] انرژی هسته ای
energy	نیرو
energy	زور
energy	کارمایه
energy	قوه فعلیه
energy	قدرت
energy	ورج
energy	توانایی کار
energy	انرژی
energy	توانایی
energy	قوه بنیه
vibration energy	انرژی ارتعاشی
luminous energy	نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
low energy	انرژی کم
low energy	انرژی پایین
loss of energy	افت انرژی
light energy	کارمایه ی نور
light energy	انرژی نور
lattice energy	انرژی شبکه
kiloton energy	کیلوتن انرژی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
ionization energy	انرژی یونیزاسیون
luminous energy	نیروی قابل تبدیل بنور
madelung energy	انرژی مادلونگ
muzzle energy	نیروی یک گلوله در موقع خروج از لوله
muzzle energy	انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
mutual energy	انرژی متقابل
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
maximum energy	انرژی حداکثر
mechanical energy	انرژی مکانیکی
maximum energy	انرژی بیشینه
renewable energy	انرژی تجدید پذیر
renewable energy	انرژی برگشت پذیر
mass energy	جرم - انرژی
magnetic energy	انرژی مغناطیسی
ionization energy	انرژی یونش
strain energy	انرژی کرنش
radiation energy	انرژی تابشی
radiant energy	انرژی تابشی
thermal energy	انرژی گرمایی
quantum of energy	مقدارکارمایه
quantum of energy	کوانتوم انرژی
psychic energy	نیروی روانی
potential energy	انرژی پتانسیل
rediant energy	انرژی تابشی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
specific energy	انرژی مخصوص
sound energy	انرژی صوتی
solar energy	انرژی خورشیدی
strain energy	انرژی کشیدگی
rest energy	انرژی سکون
resonance energy	انرژی رزنانسی
potential energy	انرژی نهانی نیروی ذخیره
potential energy	نهان توان
pairing energy	انرژی زوج شده
energy feedstock	مواد اولیه انرژی
sustainable energy	انرژی پایدار
sustainable energy	انرژی بی پایان
sustainable energy	انرژی بی نهایت
sustainable energy	انرژی جاوید
use up every ounce of energy	نهایت تلاش خود را به کار بستن
To consume all ones energy .	تمام نیروی خودرا مصرف کردن
transformation of energy	تبدیل انرژی
translational energy	انرژی انتقالی
unavailable energy	نیروی عاطل و باطل
unavailable energy	نیروی خارج از دسترس
vital energy	نیروی زندگی
vital energy	قوه حیات
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
zero point energy	انرژی نقطه صفر
zero point energy	انرژی درصفر مطلق
radiant energy	نیروی موجی
intrinsic energy	انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
electric energy	انرژی الکتریکی