Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 131 (7 milliseconds)
English	Persian
operating supplies	مواد کمکی
Other Matches
supplies	امادها
supplies	مواد
supplies	تدارکات
supplies	ملزومات
supplies	موجودی
supplies	مواد وتجهیزات لازم
water supplies	تامین اب
water supplies	اماد اب
water supplies	تدارک اب
water supplies	اب امایی
accompanying supplies	تدارکات همراه
class v supplies	اماد طبقه 5
class iv supplies	اماد طبقه 4
assault supplies	اماد هجومی
care of supplies	مراقبت اماد
class ii supplies	اماد طبقه 2
water supplies	ابرسانی
water supplies	ذخیره اب
water supplies	منبع اب
identification of supplies	تشخیص هویت کالا
general supplies	اماد عمومی
general supplies	تدارکات عمومی
expendable supplies	کالاهای مصرفی
supplies research	تحقیق درخصوص مواد
supplies officer	مسئول مواد
deteriorating supplies	تدارکات فاسد شدنی
care of supplies	نگهداری اماد
deteriorating supplies	اماد فاسد شدنی
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
class i supplies	اماد طبقه 1
class iii supplies	اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
authorized allowance supplies	سهمیه اماد مجاز
common user supplies	کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
authorized allowance supplies	سهمیه مجاز اماد
operating	عملیاتی
self operating	خود کار
operating	عامل
operating manual	دستور کار
operating panel	تابلوی عملکرد
operating personnel	پرسنل فعال
operating personnel	افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating point	نقطه کار
operating profit	سود عملیاتی
operating profit	سود ناخالص
operating program	برنامه اجرایی
operating manual	دستورالعمل
operating loss	زیان عملیاتی
operating lever	اهرم عملکرد
operating handle	دستگیره کولاس
operating handle	دستگیره راه اندازی
operating instruction	مقررات کار
operating key	کلید گزینش
operating level	سطح فعالیت
operating level	سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating lever	اهرم گرداننده
operating lever	اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever	دستگیره عامل کولاس
operating program	برنامه عملیات
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating cord	نختنظیم
operating staff	کارمندان عملیاتی
operating staff	متصدیان
operating stand	اطاق هدایت
operating strenght	پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating system/	سیستم عامل دو
operating weight	وزن عملیاتی
operating voltage	ولتاژ کار
operating temperature	درجه حرارت کار
operating speed	سرعت عملکرد کار
operating rod	میلهعملیات
operating ratio	نرخ عملیاتی
operating ratio	نسبت عملیاتی
operating floor	عملیاتزمین
operating dam	سدعملیاتی
operating signal	سیگنال دستگاه
operating signal	چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating slide	دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating speed	سرعت عملیاتی
operating temperature	دمای عملیاتی
operating rooms	جایگاه عمل
operating agency	قسمت اجرایی
operating agency	شعبه عامل
operating instruction	دستور کار
machine operating	عملکرد ماشین
operating room	اطاق عمل
field operating	فعال درصحرا رده صحرایی
field operating	عمل کننده در صحرا
operating room	جایگاه عمل
operating theatres	نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre	نمایشگاه عمل جراحی
operating systems	سیستم عامل
operating system	سیستم عامل
operating rooms	اطاق عمل
operating bridge	پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating bridge	پل کارگاهی
operating cost	هزینه بهره برداری
operating cost	مخارج عملیاتی
operating cost	هزینه عملیاتی
operating conditions	رژیم
operating condition	رژیم
operating budget	بودجه عملیاتی
operating budget	بودجه بهره برداری
operating expenses	مخارج عملیاتی
operating capital	سرمایه در گردش
operating force	نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating handle	دستگیره عامل
current operating allowance	سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
shortest operating time	کوتاهترین زمان عملیات
standing operating procedures	روش جاری عملیاتی
standing operating procedures	روش جاری مخابرات
gate operating ring	حلقهورودیعملکننده
gate operating deck	سکوی مانور دریچه ها
aitcraft operating weight	وزن اصلی هواپیما
tape operating system	سیستم عامل نوار
network operating system	سیستم عامل شبکه
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
host operating system	سیستم عامل میزبان
goest operating system	سیستم عامل مهمان
gate operating platform	سکوی مانور دریچه ها
fleet operating base	پایگاه عملیاتی ناوگان
disk operating system	کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
operating system monitor	مبصر سیستم عامل
crypt operating instructions	دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
deployment operating base	پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
disk operating system	سیستم عامل گردهای
breechblock operating lever assembly	سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
virtual storage operating system	سیستم عامل حافظه مجازی
multiple loading operating system	سیستم عامل بارکننده چندتایی
general purpose operating system	سیستم عامل همه منظوره
alternate escort operating base	پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com