Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
Other Matches
pension
حقوق بازنشستگی پانسیون
pension
مستمری
pension
مقرری
pension
وفیفه
to pension off
بازنشسته کردن
pension
مقرری پانسیون
pension
مزد
pension
حقوق مستمری گرفتن
to pension off
متقاعدکردن
pension
پانسیون شدن
pension
حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pension
مستمری بازنشستگی
pension
جیره
pension off
بازنشسته کردن
pension
حقوق بازشنستگی
to live en pension
شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
pension insurance
بیمه بازنشستگی
old age pension
مستمری بازنشستگی
old age pension
حقوق بازنشستگی
pension fund
صندوق بازنشستگی
pension funds
وجوه بازنشستگی
retiring pension
حقوق بازنشستگی
pension scheme
دریافتحقوقبازنشستگی
Any reform of the pension law must be left to the future.
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
here is my book
اینست کتاب من
book
بداخلاق
book one
کتاب نخست
book one
جلد نخستین
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book value
بهای دفتری
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
here is my book
کتاب من اینها
book value
ارزش دفتری
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
by the book
ازروی کتاب
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
that book
ان کتاب
to book something
چیزی را رزرو کردن
to book something
چیزی را سفارش دادن
your book
کتاب شما
your book
کتابتان
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book
برون سند کتابی ازبر
very many book
کتابهای خیلی زیاد
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
this book is yours
این کتاب مال شما ست
the book is out of p
کتاب تمام شده است
the a of a book
خوانندگان کتابی
that is my book
کتاب من است
that is my book
این
that book
این کتاب
book
ثبت کردن
book
مجلد دفتر
book
کتاب
book
درکتاب یادفترثبت کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
شماره بازیگرخطاکار
book
دفتر
book
فصل یاقسمتی از کتاب
by the book
کتابی
word book
کتاب لغت
woman of the book
کتابیه
statute book
قوانین موضوعه
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book
دفتر باطله
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
tou book
لباس تکواندو
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
book plate
برچسب کتاب
year book
سالنامه
phone book
کتاب راهنمای تلفن
prayer book
دعانامه
statute book
کتاب نظامنامه
statute book
کتاب قانون
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
book plates
برچسب کتاب
comic book
کتاب کاریکاتور
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
log book
دفتر رخدادهای روزانه
log book
رخداد نگاشت
log book
رخداد نامه
telephone book
دفتر تلفن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
time book
دفتر ثبت ساعات کار
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
the book is print
کتاب زیر چاپ است
bell book
دفتر موتورخانه
the book is my property
کتاب مال من است
bell book
دفتر ثبت دستورات موتور
bill book
دفتر بروات
black book
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
blank book
دفترسفید
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
to bring to book
بازخواست کردن از
to bring to book
حساب پس گرفتن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
accession book
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
account book
دفتر حساب
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to consult a book
سرکتاب باز کردن
thank tou for that book
متشکرم
appointment book
دفترچهقرارملاقاتها
word book
واژه نامه
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book
در حال خواندن کتابی
purview of a book
انچه کتابی فرامیگیرد
word book
کتاب لغت
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
word book
دیکشنری
word book
لغت نامه
word book
فرهنگ لغات
word book
قاموس
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
guest book
دفترچهمیهمانها
exercise book
کتابتمرین
cookery book
کتابآشپزی
code book
کتابرمزگشا
book token
کارتخریدکتاب
address book
دفترچه تلفن
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
book ends
کتابنگهدار
prayer book
نماز نامه
prayer book
کتاب نماز
cash book
دفتر نقدی
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book
کتابمرجع
phrase book
لغتنامهمسافرت
telephone book
راهنمای تلفن
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
book making
شرطبندی
herd book
نسب نامه حیوانی
herd book
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book
کتابم را دزدیدند
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
gun book
دفترچه خدمت توپ
guide book
راهنمای مسافران
guide book
کتاب راهنما
Green Book
مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book
قوطی مگس ساختگی
book learning
علم کتابی
i will send him my book
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
book keeper
دفتردار
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
minute book
دفتر وقایع
message book
دفتر پیام
message book
دفتر یادداشت پیام
mass book
کتاب نماز
mass book
زادالمعاد
mass book
کتاب نماز سالیانه
letter book
کتاب رونوشت
letter book
رونوشت نامه
journal book
دفتر گزارش روزانه
job book
کتاب راهنمای انجام کار راهنمای کار تعمیردستگاهها
field book
دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book
دفتر روزنامه
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
book move
حرکت کتابی شطرنج
book of account
دفتر کل
book review
مقاله درباره کتاب
book review
انتقاد از کتاب
book of account
دفتر روزنامه
book of account
دفترحساب
book og kings
سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings
کتاب پادشاهان
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms
مزامیر داود
book of psalms
زبور حضرت داود
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
book marker
چوب الف
bring to book
بازخواست کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com