Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
personal service
خدمت شخصی
personal service
ابلاغ شخصی
Search result with all words
personal service utility
عرضه سرانه کار
personal service utility
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
Other Matches
personal
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal
ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal
وسیلهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal
شماره تلفن ها
personal
آدرس ها و یادداشتها
personal
مربوط به کسی
personal
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal
منقول خصوصی
personal
حضوری
personal
منقول
personal
خصوصی
personal
شخصی
personal
حضوری مربوط به شخص
it is personal to himself
مال شخص اوست
personal
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal right
حقوق شخصی
personal right
حقوق فردی
to become personal
وارد شخصیات شدن
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
personal error
خطاهای شخص
personal stereo
واکمن WalkMan
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal chattels
دارایی منقول
personal communications
ارتباطاتشخصی
personal constructs
سازههای شخصی
personal pronouns
ضمائر شخصی
personal effects
لوازم شخصی
personal motive
غرض شخصی
personal action
دعوی شخصی
personal affairs
امور شخصی
personal appearance
وضع فاهر
personal computer
کامپیوتر شخصی
personal chattels
دارایی شخصی منقول
personal computing
محاسبات شخصی
personal computers
کامپیوتر شخصی
personal pronoun
ضمیر شخصی
personal action
دعوی منقول
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
operations personal
پرسنل عملیات
personal distribution
توزیع درامد فردی
personal state
دارایی منقول
personal remarks
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal remarks
انتقادات شخصی
personal property
دارایی شخصی منقول
personal property
مایملک شخصی
personal property
اموال شخصی
personal tempo
اهنگ فردی
personal pace
اهنگ فردی
personal ownership
مالکیت شخصی
personal representative
مدیر ترکه
personal representative
امین ترکه
personal status
احوال شخصیه
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
personal staff
ستاد شخصی
personal saving
پس انداز شخصی
personal surety
کفیل
personal salute
مراسم سلام افراد برجسته
personal salute
تیر سلام برای افراد
personal requirment
حوائج شخصی
personal outlays
هزینههای شخصی
personal microcomputer
computer personal
personal requirment
احتیاجات شخصی
personal error
خطای شخصی
personal duty
واجب عینی
personal exemptions
معافیتهای شخصی
personal foul
خطای بدنی به حریف
personal duty
فرض عینی
personal identity
هویت شخصی
personal income
درامد شخصی
personal interest
نفع شخصی
personal influence
نفوذ شخصی
personal income
درامد سرانه
personal surety
کفالت
personal error
خطاهای انفرادی افراد
ibm personal system/
IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
ibm personal computer xt
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
personal data sheet
برگه اطلاعات فردی
personal deposit fund
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
ibm personal computer at
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal computer (view from above)
کامپیوترشخصی
personal income tax
مالیات بر درامد شخصی
ibm personal computer
IBکامپیوتر شخصی
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal identification number
شماره شناسایی شخصی
personal knowledge of the judge
علم قاضی
personal disposable income
درامد قابل تصرف شخصی
blue chip personal computer
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
woodworth personal data sheet
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
personal radio cassette player
رادیووضبطصوتشخصی
edward's personal preference schedule
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
ibm personal computer system/
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service over
خطای سرویس
on service
سر خدمت
to see service
کردن
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
on service
سر کار
one's service
خدمت یکسره
take into service
استخدام کردن
f.service
نمازمعمولی هفته
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
he is of no service to us
بکار ما نمیخورد
he is of no service to us
بدرد مانمیخورد
i am at your service
در خدمت شما هستم
in service
به خاطر خدمت
in service
خدمتی
in service
درخدمت ارتش در ارتش
service
لوازم
service
اداره
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
out of service
<adj.>
ازکارافتاده
service
شعائر
service
نظامی
service
جنگی
service
سرویس
service
قسمت یکان
service
نظام وفیفه
service
سنجد
service
درخت سنجد وابسته بخدمت
service
سرویس کردن
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service
روبراه ساختن
service
تعمیر کردن
out of service
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
self-service
خود زاوری
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service
با انتخاب ازاد
self service
ازاد
self service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service
کمک بوسیله خود شخص
self service
خود یاوری
self service
خود زاوری
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
self-service
خود یاوری
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service
تعمیر
service
خدمت
service
ابلاغ
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
با انتخاب ازاد
self-service
ازاد
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
یکدست فروف اثاثه
d. service
عبادت خدا
self-service
کمک بوسیله خود شخص
d. service
نماز
service
رسیدگی به
service
استخدام
self-service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service
نوکری یاری
service
کار
service
وفیفه
service
عبادت تشریفات
service
بنگاه سرویس
service
کمک
service department
قسمت خدمات
service department
بخش خدمات
service echelon
ردههای سرویس
service echelon
رده اداری و خدماتی
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service element
عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service craft
قایق گشتی
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service craft
ناوهای خدماتی دریایی
service company
گروهان خدمات
service component
نیروی مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service connections
انشعاب
service contract
قرارداد خدمت
service contract
قرارداد انجام خدمت
service contract
قرارداد خدماتی
service court
محل فرود سرویس
service element
عنصر اداری
service entrance
پست انشعاب
service man
تلفن چی
service man
تلگرافچی
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service number
شماره خدمتی پرسنل
service medal
نشان خدمت
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service mine
مین جنگی
service mine
مین قابل انفجار
service load
بار مفید
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service force
یکان خدمات
service force
یکان خدماتی دریایی
service industries
فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service industry
صنعت خدمات
service number
کدپرسنلی
service line
ستون ناوها لجستیکی دریایی
service line
خط سرویس
security service
خدمتکاران گروه امنیتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com