English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English Persian
phasess of development مراحل توسعه
Other Matches
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
well development توسعه و شستشوی چاه
under development دردست توسعه
self development پیشرفت نفس خود پیش برد
self development توسعه نفس
development رشد پیشرفت
development پیشرفت
development توسعه
development بسط
development ترقی نمو
development فهور
development ایجاد
development رشد
development تکامل یافتن
development گسترش
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
pole of development قطب توسعه
recent development بسط تازه
personnel development برنامه ریزی استخدامی
pattern of development الگوی توسعه
motor development رشد حرکتی
mental development رشد ذهنی
manpower development پرورش نیروی انسانی
land development احیای اراضی
inward looking development policies درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
inward looking development policies سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
internal development توسعه داخلی
internal development رشد داخلی
historical development سیر تاریخی
recent development بسط جدید
recent development فهورتازه
housing development محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
uneven development توسعه نامتوازن
top down development توسعه از بالا به پایین
technical development توسعه فنی
software development توسعه نرم افزاری
social development توسعه اجتماعی
sexual development رشد جنسی
rural development توسعه روستائی
research and development تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development تحقیق و توسعه
regional development توسعه ناحیهای
regional development توسعه منطقهای
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
historical development توسعه تاریخی
bank development گسترش شبکه بانکی
development plan طرح گسترش
development plan برنامه توسعه
development order دستوربهبود اماد
development order دستور ساخت اماد
development countries کشورهای قابل توسعه
development cost هزینه توسعه در تولیدمحصول
development budget بودجه عمرانی
development bank بانک توسعه
curriculum development برنامه ریزی درسی
cultural development توسعه فرهنگی
combat development پیشرفت اموزش رزمی
combat development توسعه رزمی
child development رشد کودک
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
development plan طرح ارایش زمین
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
force development برنامه تامین یا بسیج یکانها
force development برنامه تشکیل یکانها
economic development توسعه اقتصادی
eco development بوم گسترد
eco development بوم گسترش
development tools ابزار توسعه
flank development گسترش جناحی
development planning برنامه ریزی توسعه
development policy سیاست توسعه
development system سیستم توسعه یافته
development time زمان توسعه
development aid worker دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
program development cycle چرخه ایجاد برنامه
development support library امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
microcomputer development system سیستم توسعه ریزکامپیوتر
desired rate of development نرخ مطلوب توسعه
spike [in a curve/development etc.] پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
program development tools ابزار توسعه برنامه
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
anti development policy سیاست ضد توسعه
development aid volunteer دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
bayley scale of infant development مقیاس بیلی برای رشدکودکان
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
lincoln oseretsky development scale رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com