English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
physical state حالت فیزیکی
Other Matches
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
physical جسمانی
physical بدنی
physical مادی جسمانی
physical طبیعی
physical فیزیکی
physical مادی
physical فیزیکی مربوط به تاسیسات
physical حافظه مناسب در کامپیوتر
physical ماده جامدی که قابل لمس است
physical توان و رسانه ارسال سیگنال را بیان میکند
physical که قوانین نرخ بیت
physical پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
physical ترتیب فعلی کابلها در شبکه
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
physical آدرس حافظه که مط ابق با محل حافظه سخت افزاری در رسانه حافظه است
physical سازمان دهی و ساختار پایگاه داده ذخیره شده
physical sciences علوم طبیعی
physical jerks تمرینفیزیکی
physical movement حرکت جسمانی
physical map نقشهفیزیکی
physical science خیمشناسی
physical science علوم طبیعی
physical science دانش مادی
physical record بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
physical education تربیت بدنی
physical connection اتصال مادی
physical constant ثابت فیزیکی [فیزیک]
physical appearance منظر بدنی
physical device ابزار مادی
emotional and physical روحی وبدنی
physical unit واحد فیزیکی
physical psychological تنی- روانی
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
physical profile نیمرخ بدنی
physical movement حرکت بدنی
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
physical medicine طب توان بخشی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
physical handicap معلولیت جسمانی
physical psychological جسمی- روانی
physical quantity کمیت فیزیکی
physical therapy ورزش درمانی
physical therapy تن درمانی
physical security حفافت تاسیسات
physical security تامین تاسیسات
physical record رکورد فیزیکی
physical record همه اطلاعات از قبیل داده کنترل برای رکورد ذخیره شده در سیستم کامپیوتری
physical record مدرک مادی
physical format قالب بندی فیزیکی
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
physical fitness امادگی جسمانی
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical characteristics خصوصیات زمین
physical change تغییرات فیزیکی
physical capital سرمایه غیرپولی
physical capital سرمایه فیزیکی
physical anthropology انسان شناسی جسمانی
physical analysis جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
physical analysis تجزیه فیزیکی
physical chemistry شیمی فیزیک
physical coercion اجبار مادی
physical exercise تمرین ورزشی
physical exercise تمرین بدنی
physical exercise ورزش
physical drive دیسک گردان فیزیکی
physical dimension بعد مادی
physical design طرح فیزیکی
physical constraints محدودیتهای فیزیکی
physical constant ثابتهای فیزیکی
extra physical بیرون ازقواعدطبیعی
physical security امنیت فیزیکی
physical motor pool پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
physical element of crime عنصر مادی جرم
marginal physical product محصول فیزیکی نهائی
iranian physical society انجمن فیزیک ایران
physical capacity for marriage قابلیت صحی برای ازدواج
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
marginal physical product of labor محصول فیزیکی نهائی کار
marginal physical product of capital محصول فیزیکی نهائی سرمایه
state کشور
state کشوری
state دولتی حالت
state دولت
state حالت
state- جمهوری کشور
state ایالت
state جمهوری کشور
state- دولت
state جزء به جزء شرح دادن
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state افهار داشتن افهارکردن
state تعیین کردن حال
state چگونگی
state کیفیت
state- دولتی حالت
state- چگونگی
state دولت استان
state ملت
state ایالت کشوری
state- توضیح دادن
state- جزء به جزء شرح دادن
state- افهار داشتن افهارکردن
state- تعیین کردن حال
state تعیین کردن وقرار دادن
state- کیفیت
state- دولت استان
state- ملت
state- ایالت
state وضعیت
state وضعیت چیزی
state دولتی
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state حال
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- کشوری
to be in a state of a بیم داشتن
state- سیاسی رسمی وضع
state- ابهت
state- وضعیت چیزی
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- حال
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- وضعیت
state توضیح دادن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
state- دولتی
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
state- ایالت کشوری
to keep state خود را گرفتن
state- کشور
corresponding state حالت متنافر
two state دو حالتی
state- مقام ورتبه
state- حالت
spin state حالت اسپین
stable state حالت پایا
solid state نیمه هادی
state of being cheated غبن
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of alert وضعیت هوشیاری
sol state حالت سولی
steady state حالت دائمی
solid state حالت جامد
state of being cheated مغبونیت
state of alert وضعیت امادگی
state enterprise مالکیت دولتی
state equation معادله حالتی
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state function تابع حالت
state government دولت مرکزی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state hood ایالتی
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
state enterprise بنگاه دولتی
state affairs امور مملکتی
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state college دانشکده دولتی
state craft سیاستمداری
state criminals مقصرین سیاسی
state midicine سیستم پزشکی ملی
state of equilibrium حالت تعادل
steady state حالات دائم
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
to state one's opinion افهارعقیده کردن
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
totaliarian state دولت توتالیتر
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
transition state حالت گذار
two state algebra جبر دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married احصان
steady state حالت پایا
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
supervisor state حالت نظارت
supervisor state وضعیت نظارت
territory of state قلمرو دولت
the outward state فاهر
two state variable متغییر دو حالتی
unstable state حالت ناپایا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com