Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 115 (7 milliseconds)
English	Persian
plain dealing	راست
plain dealing	بازی
plain dealing	سودای درست
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
plain dealing	درست
plain dealing	بیرپا
Other Matches
course of dealing	زمان انجام معامله
course of dealing	دوره خرید و فروش
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
dealing	معامله
dealing	داد و ستد معامله
dealing	خرید و فروش
Do you know who you are dealing with?	میدانی با کی طرفی ؟
dealing	خریدوفروش و معامله
dealing	طرزرفتار
dealing	مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
dealing	تقسیم
dealing	رفتار
dealing	سر وکارداشتن
double-dealing	دوروئی
double-dealing	تزویر
dealing arrangments	نحوه توزیع
wheeling and dealing	رسیدنبههدفبههرطریقممکن
retail dealing	خرده فروشی
option dealing	معاملات اختیاری
option dealing	سفته بازی روی ترقی سهام
I have stopped dealing with him .	دیگربا اومعامله نمی کنم
forward dealing	معامله به وعده
double dealing	حقه بازی
double dealing	دورویی
dealing in slaves	برده فروشی
dealing in futures	معامله سلف
dealing for money	معاملات پولی
He is not tactful (diplomatic)in dealing with people.	دررفتارش با مردم سیاست بخرج نمی دهد
plain	پهن
plain	دشت
plain	شکوه
plain	بدقیافه
plain	اشکار
plain	میدان یا محوطه جنگ
plain	دشت هامون
plain	جلگه
plain	ساده
plain	رک وساده
plain	هموار
plain	واضح
plain	صاف برابر
plain	مسطح
plain	لباس غیرنظامی
plain	ساده پوست کنده
plain	تخت
plain	میدان
plain	شکوه کردن
plain	غیر رسمی جلگه
plain text	متن واضح و اشکار
plain weave	بافت ساده
plain spoken	یر راست
plain spoken	بی پرده
plain spoken	رک گو
plain text	پیام کشف
plain vertical	خط افق
plain vertical	سطح افق
plain text	متن کشف
plain weave	پارچه ساده بافت
plain clothes	ساده پوش
plain weave	بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
plain weave	بافت حصیری
plain design	طرح بدون نقش و نگاره
plain design	طرح کف ساده
as plain as a pikestaff <idiom>	مثل شیربرنج [قیافه]
plain-clothes	ساده پوش
plain component	متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
plain clothes	غیر نظامی پوش
plain flour	آردخالص
plain chocolate	شکلاتخالص
plain pole	پایهمسطح
outwash plain	آبشستهشدهبینمک
abyssal plain	جلگهژرف
strand plain	کران دشت
plain spoken	رک
plain sailing	پیشرفت بدون مانع
plain rib	تیغه ساده
plain concrete	بتن بدون ارماتور
plain concrete	بتن معمولی
flat plain	دشت هموار
plain washer	واشر تخت
flood plain	دشت سیلابی
plain-clothes	غیر نظامی پوش
plain bearing	یاتاقان ساچمهای
plain bearing	یاتاقان تخت
in plain english	پوست کنده
plain concrete	بتن غیرمسلح
plain coordinates	مختصات افقی
plain coordinates	مختصات مسطحه
plain paper	کاغذ بی نقش
plain paper	کاغذ ساده
plain hearted	بی تزویر
plain hearted	ساده دل
plain grinder	دستگاه چرخ سمباده مدور
plain flap	فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
plain flap	فلپ ساده
plain dress	لباس غیر نظامی
plain speaking	رک گویی
in plain english	به انگلیسی ساده
balanced plain weave	بافت ساده یک رو یک زیر
balanced plain weave	گلیم باف فرش
plain milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
This is plain highway robbery .	این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
Plain food (dress).	غذا ( لباس ) ساده
plain carbon steel	فولاد کربن غیرالیاژی
regular weave [plain]	بافت معمولی و ساده
plain clothes man	کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
plain gypsum lath	[توفان سنگ و گچ مسطح]
plain carbon tool steel	فولاد ابزار غیرالیاژی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com