English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
policy holder دارنده بیمه
policy holder دارنده بیمه نامه
Search result with all words
insured, policy holder بیمه شده
Other Matches
holder نگاه دارنده
holder دارنده برات
holder درنده
holder دارنده
holder گره
holder ترمینال سرپیچ
holder گیرنده اشغال کننده
holder نگهدارنده
lamp holder جاچراغی
board holder پهنه بند
loan holder دارنده سهام وام
cable holder gypsy : syn
board holder پهن بند
lease holder مستاجر
lease holder اجاره دار
bid holder دارنده ضمانتنامه
blank holder ورق نگهدار
blank holder ورق یا صفحه نگهدار کشویی
lamp holder سرپیچ لامپ
bottle holder نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
bottle holder پشت
fuse holder فیوز
ink holder دوات
gas holder نگهدارنده گاز
fuse holder نگهدارنده فیوز
copy holder گیره کاغذ
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
flame holder شعله نگهدار
electrode holder انبر جوش
ink holder امه
kettle holder کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
kettle holder کهنه
bottle holder یار
bottle holder یاور
brush holder پایه زغال
kettle holder کتری گیر
cable holder دوار زنجیر
carbon holder پایه کربن
cigar holder چوب سیگار
clamp holder گیره بند
electrode holder انبر جوشکاری
loan holder مرتهن
office-holder صاحب منصب دولت
office-holder صاحب مقام
office-holder دیوان سالار
office-holder دیوان گر
title-holder صاحب سند مالکیت
title-holder دارندهی قباله
title-holder برندهی مقام قهرمانی
title-holder قهرمان کنونی
cassette holder نگهدارندهفیلم
eraser holder پاکننگهدار
label holder نگهدارندهعنوان
pen holder جایخودکار
shaft holder محورنگهدارنده
tissue holder جادستمال
passport-holder تبعهکشوریبودن
tube holder سر پیچ
tool holder ابزار گیر
magnet holder نگهدارنده اهنربا
permit holder صاحب جواز
eyepiece holder نگهدارندهقطعهچشمی
share holder سهامدار
share holder دارنده سهام صاحب سهام
slave holder زرخرید
slave holder دار
stake holder کسی که پول شرط بندی یاثمن معامله را به او می سپارند
stock holder سهامدار
stock holder صاحب سهم
office-holder کارمند دولت
world record holder دارنده رکورد جهانی
floating tool holder ابزارگیر متحرک
lathe tool holder نگهدارنده تیغه تراش
scraper bar holder میلهنگهدارندهرنده
magnetic lid holder کلاهکمغناطیسینگهدارنده
safe conduct holder مستامن
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
lamp holder plug سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
bona fide holder دارنده مجاز
calculator/cheque book holder دفترچهنگهدارندهحساب
policy بیمه نامه
policy مسلک سیاست
policy تدبیر
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy سیاست
policy رویه
policy خط مشی روش
policy خط مشی سیاستمداری
policy مصلحت اندیشی
policy کاردانی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy سند معلق به انجام شرطی
policy اداره یاحکومت کردن
policy خط مشی
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
insurance policy سند بیمه
insurance policy بیمه نامه
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
public policy سیاست عمومی
pricing policy سیاست قیمت گذاری
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
social policy سیاست اجتماعی
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
policy making سیاست گذاری
labour policy سیاست استخدام کارکنان
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
policy-making سیاست گذاری
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
the policy of the government سیاست دولت
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
time policy بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance سند بیمه
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
insurance policy قرارداد بیمه
wage policy سیاست دستمزد
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
employment policy سیاست اشتغال
health policy سیاست بهداشتی
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
commercial policy سیاست بازرگانی
budgetary policy سیاست بودجهای
economic policy سیاست اقتصادی
blanket policy بیمه نامه جامع
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy بیمه نامه کلی
bearer policy بیمه نامه بدون نام
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
development policy سیاست توسعه
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
policy dilemma معمای سیاستی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
mixed policy بیمه نامه مختلط
monetary policy سیاست پولی
ostrich policy رویه کبک
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
open policy بیمه نامه قابل تغییر
policy book کتاب روشها
policy book پرونده خط مشیها
outward looking policy سیاست برون نگر
ostrich policy سیاست خود فریبی
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
national policy خط مشی ملی
policy implication کابرد سیاستی
national policy سیاست ملی
open policy بیمه نامه باز
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
easy money policy سیاست گشایش پول
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
anti development policy سیاست ضد توسعه
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy سیاست مالی فعال
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
decision making policy سیاست تصمیم گیری
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com