English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
English Persian
political forces نیروهای سیاسی
Other Matches
political سیاسی
political economy اتصاد سیاسی
political asylum پناهگاهسیاسی
party political مربوطبهاحزابسیاسی
political map نقشهسیاسی
socio political سیاسی
socio political اجتماعی
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
political sclence سیاست مدن
political prisoner زندانیسیاسی
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
Political opponents . مخالفین سیاسی
political economy علم ثروت
political scientist ویژه گر علوم سیاسی
political scientists ویژه گر علوم سیاسی
political economy اقتصاد سیاسی
political science علوم سیاسی
arithmetic , political اقتصاد سیاسی
political sclence علم سیاست کشورها
political rights حقوق سیاسی
political instability تزلزل یا نا استواری سیاسی
political debate بحث سیاسی
political debate منازعه سیاسی
political matters سیاسیات
political economist متخصص علم ثروت
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
political circles دوایر دولتی
non political offence جرم غیر سیاسی
political isolation انزوای سیاسی
political mission ماموریت سیاسی
political mission هیئت سیاسی
political matters مسائل سیاسی
political offence جرم سیاسی
political offences جرائم سیاسی
political propaganda تبلیغات سیاسی
political psychology روانشناسی سیاسی
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
To stage political demonstrations. تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
Religious (political) fanaticism تعصبات مذهبی ( سیاسی )
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
person seeking [political] asylum درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
forces قوا
forces نافذ
forces راندن
forces بیرون کردن
forces بازور جلو رفتن تحمیل
forces زور
forces مجبور کردن
forces وادار کردن
forces نیروی نظامی
forces بی عصمت کردن
forces بزور بازکردن
forces نیرو
forces جبر
forces عنف
forces نفوذ
forces عده
forces شدت عمل
forces بردار نیرو
forces خشونت نشان دادن
forces درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces مسلح کردن
forces مجبورکردن بزورگرفتن
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces مجبورکردن
forces تحمیل کردن
forces شروع به عمل یا کار
forces کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces قدرت
forces پاس بی هدف
forces یکان قسمت نظامی
forces تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces فشار دادن
people forces نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
fundamental forces نیروهای بنیادی [فیزیک]
people forces نیروی پایداری
fundamental forces اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
screening forces نیروهای پاسیور
restraining forces نیروهای مهار کننده
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
polygon of forces بس گوشه نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
system of forces دستگاه نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
orientation forces نیروهای دو قطبی- دو قطبی
task forces تاسک فورس
assigned forces نیروهای زیر امر
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces قوای کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces نیروهای خودی
blue forces نیروهای ابی
combat forces نیروهای رزمی
combined forces نیروهای مرکب
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component forces نیروهای مولفه
composition of forces ترکیب نیروها
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army forces نیروهای زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces نیروی اجرای عملیات
armed forces مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces نیروهای مسلح
police forces نیروی انتظامی
police forces نیروی پلیس
police forces دادگاه پلیس
task forces گروه کار
expeditionary forces نیروی اعزامی
expeditionary forces نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces قشون استعماری
air forces نیروی هوایی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
landing forces قوای اب خاکی
marine forces تفنگداران دریایی
landing forces نیروهای پیاده شونده
lateral forces نیروهای عرضی
marine forces نیروی تفنگدار
market forces نیروهای بازار
market forces عوامل موثردر بازار
nato forces نیروهای پیمان ناتو
naval forces نیروهای دریایی
naval forces نیروی دریایی
nuclear forces نیروهای هستهای
opposing forces نیروهای متخاصم
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
land forces نیروی زمینی
garrison forces نیروهای پادگانی
friendly forces نیروهای خودی
forces of production نیروهای تولید
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces نیروی زمینی
enemy forces نیروهای دشمن
irregular forces نیروهای نامنطم
distribution of forces واگذاری نیروها
irregular forces نیروهای چریکی
distribution of forces تقسیم نیروها
ground forces نیروهای زمینی
land forces قوای بری
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
peace keeping forces نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
sum of all external forces حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
armed forces courier پیک ارتشی
balance collective forces نیروهای کلی متعادل
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
attack carrier striking forces نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
van der waals forces نیروهای وان در والس
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
dipole dipole forces نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com