Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5 milliseconds)
English
Persian
power failure
قطع قدرت
power failure
خرابی برق
power failure
خاموشی
power failure
قطع برق
power failure
رفتن برق
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
failure
مین توان الکتریکی
failure
نقص
failure
عجز و درماندگی
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failure
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure
توقف کردن
failure
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
عیب و نقص
failure to do the better
ترک اولی
failure
شکست خورده
failure
عدم موفقیت
failure
خرابی
failure
شکست ورشکستگی
failure
غفلت
failure
ناتوانی
failure
کوتاهی قصور
failure
درمانگی
failure
شکست
failure
نارسایی
failure
ورشکستگی
failure
عیب
failure
عمل نکردن گیر سلاح
failure
قصور
failure
گسیختگی
failure
واماندگی
heart failure
سکته قلبی
business failure
شکست تجاری
sudden failure
گسیختگی نهائی
failure load
بار گسیختگی
failure logcing
ثبت وقوع خرابی
failure moment
لنگر گسیختگی
failure prediction
پیش بینی خرابی
failure rate
نرخ خرابی
failure rate
میزان خرابی
structural failure
نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
strain at failure
تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure
افزایش طول نسبی درگسیختگی
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
hard failure
نارسایی سخت افزاری خرابی سخت افزاری
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
failure free
بدون خرابی
failure by rupture
گسیختگی برشی
failure by rupture
شکست برشی
failure of negotiations
شکست مذاکرات
bank failure
ورشکستگی بانکی
failure to maintain
ترک انفاق
mean time to failure
زمان میانگین تاخرابی
business failure
ناکامی تجاری
catastrophic failure
خرابی فجیع
married failure
عمل نکردن اتصالی مین
market failure
شکست بازار نارسائی بازار
market failure
ناتوانی بازار
transient failure
خرابی گذرا
engine failure
عیب و نقص موتور
equipment failure
خرابی تجهیزاتی
resistance to failure
مقاوم در برابر ترک
heart failure
نارسایی قلب
failure safety
قابلیت اعتماد
failure safety
قابلیت اطمینان
failure safety
ایمنی در برابر خرابی
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
His failure was a bitter experience.
شکستن تجربه تلخی شد
general shear failure
گسیختگی برشی عمومی
To what do you attributeThe failure of the army?
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
pre mature failure
گسیختگی زودرس
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
failure to comply with the transaction
عدم ایفاء تعهد
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power on
روشن کردن
power
راندن
power
اقتدار و اختیار
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power up
روشن کردن
e. power
قوه مجریه
power
شدت
power
توان نیرو
power
برق
power
قوه
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
قدرت دیدذره بین
power
انرژی
power
دولت
power saw
اره ماشینی
power saw
دستگاه اره
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
will-power
تصمیم
will-power
اراده
will to power
قدرت خواهی
e. power
نیروی اجرایی
useful power
توان مفید
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برقی
power
زور بکاربردن
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
قوه یا توان
power
توان برقی
power
نیرو
power
توان
power
دستگاه برقی
useful power
قدرت مفید
power down
قطع برق خاموش کردن
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
will power
<idiom>
قدرت
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
توان از دست رفته
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power down
قطع نیرو
power
توانایی
power
قوه
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power
خاموش کردن یک وسیله
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
حذف توان کامپیوتر
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
in power
صاحب مقام
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
in power
دارای اختیارات
power
برتری
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
outside power
جریان خارجی
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
قدرت
power
قدرت نیرو
power
زور
power up
برق
power turret
برجک برقی
power supply
مبدل برق
power supply
تامین کننده برق
power supply
منبع تغذیه
power unit
پیش راننده
power transmission
انتقال قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power supply
منبع انرژی
reactive power
توان غیر فعال
power surge
برق ناگهانی
reactive power
توان هرز
pulling power
نیروی کشش
power system
شبکه نیرو
tractive power
نیروی کشش
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power user
کاربر پیشرفته
power transmission
انتقال انرژی
power transformer
مبدل تغذیه
radiant power
شاره تابان
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
predictive power
قدرت پیش بینی
power supplay
منبع تغذیه
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power jack
جک
power law
قانون توانی
power level
تراز توان
power loss
اتلاف توان
power loss
تلف قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power mains
شبکه جریان قوی
power hacksaw
اره کمانهای
power function
تابع قدرت
power function
تابع توانی
power dive
شیرجه
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward
فوروارد قوی
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel
سوخت
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com