English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
press officer سخنگوییکارگانیاموسسه
Other Matches
press-up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press فشاراوردن
press عصاره گرفتن
press فشردن
press له کردن
press فشار دادن
press قفسه
press فشار دادن با انگشتان
in the press زیر چاپ
in the press تحت طبع
to press up با فشار بالابردن
to press up سوی بالافشار دادن
press up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press مطبوعات
press چاپ
press فشردن زور دادن
press وارداوردن
press مطبوعات جراید
press مطبعه
press ماشین چاپ
press فشار
press ازدحام
press جمعیت
press ازدحام کردن اتوزدن
press دستگاه پرس
press چاپ فشار
press بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press فشار روی دفاع
press قاب راکت تنیس
press تاکتیک دفاعی فشرده
press دستگاه فشار
press عامل موثر
press ماشین فشار
press دادن
officer افسر
officer صاحب منصب
officer مامور متصدی
officer افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer فرمان دادن
officer امین صلح
officer مامور کارمند اداری
officer مامور
officer عضو هیات رئیسه
officer متصدی ضابط عدلیه
officer کارمند دولت
liberty of the press ازادی مطبوعات
mechanical press پرس
power press پرس
letter press نوشته وابسته به عکسها
moulding press منگنه
need press theory نظریه نیاز- فشار
oil press دستگاه عصاری
percussion press پرس ضربهای
plate press پرس صفحه باتری
pneumatic press پرس بادی
press gallery جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press fit پرس شده
press casting ریخته گری فشاری
press cast ریختن تحت فشار
press campaign مبارزه مطبوعاتی
press brake پرس خمشی
press board مقوای فشرده
press bed بخش زیرین پرس
press attache وابسته مطبوعاتی
press agent مامور اگهی و تبلیغ
letter press مواد چاپی
legg press تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
forging press پرس چکش کاری
folding press پرس خم کاری
filter press صافی فشاری
extrusion press اشترانق پرسه
drop press پتک خودکار اهنگری
drill press دستگاه مته
drill press متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drawing press پرس کششی
freedom of the press ازادی مطبوعات
freedom of the press ازادی نگارش
hot press اهار زدن
hot press مهره
hydrostatic press منگنه ابی
hydraulic press پرس هیدرولیکی
hot press پرس کردن گرم
hot press منگنه ماشین اهار
hot press مهره کشیدن
hot press جلادادن
hot press برق انداختن
oil press چرخ روغن گیری
pollen press فشارگرده
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
in the press conference در مصاحبه مطبوعاتی
yellow press مطبوعات جنجالی
to press ahead with با زور ادامه دادن
press report گزارش خبری
To press ones luck . لگد به بخت خود زدن
stop press خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
lithographic press چاپزغالی
garlic press سیرخودکن
etching press ماشینچاپقلمزن
wine press چرخشت
treadle press ماشین چاپ پایی
to send to the press برای چاپ فرستادن
press wheel چرخفشار
press corps گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting برش دهنده فشاری
press chamber حفرهفشار
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
punching press پرس سوراخ کننده
punch press پرس منگنه
press vice منگنه
press part بخش فشرده
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
press law قانون مطبوعات
press key تکمه فشاری
press hot فشردن گرم
press bar دستهفشار
screw press قید
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press back با فشار عقب بردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
tiger press حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
straightening press پرس مستقیم کنی
solids press down اجسام جامد سوی
solids press down دج ها سوی پایین فشار می اورند
sewing press ماشین کتابدوزی
screw press منگنه
press gallery لژ نمایندگان مطبوعات
cutting press پرس قطع کننده [مهندسی]
c frame press پرس با قالب "سی " شکل
press-ups از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press boxes لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press gang دسته مامور جلب مشمولین
press gangs دسته مامور جلب مشمولین
bench press پرس میزی
press-gang دسته مامور جلب مشمولین
baling press بالینگ پرس
press-ganged دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging دسته مامور جلب مشمولین
press-gangs دسته مامور جلب مشمولین
press conference مصاحبه مطبوعاتی
press conferences مصاحبه مطبوعاتی
die press فشردن
crank press پرس کششی اهرم
copying press منگنه سوادبرداری
cabbaging press پرس هیدرولیک
press box لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
briquetting press پرس متعادل یا بالینگ پرس
gutter press نگارش هایامطبوعات پست
press release مطلب مطبوعاتی
clothes press گنجه جا رختی
press releases مطلب مطبوعاتی
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
baling press پرس متعادل
printing press ماشین چاپ
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
cable officer افسر لنگر
range officer افسرتیر
relieving officer مامور اعانه فقرا
reserve officer افسر وفیفه
reserve officer افسر احتیاط
air officer افسر هواپیمایی
air officer افسر هوایی
agent officer افسر عامل پرداخت
senior officer افسر ارشد
senior officer ارشدترین افسران
range officer افسر مسئول میدان تیر
divisional officer فرمانده یگان
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
officer on duty افسرنگهبان ستاد
pilot officer ستوان دوم هوایی
personnel officer افسر اجودانی
personnel officer افسر رکن یکم
personnel officer افسر پرسنل
petty officer درجه دار
peace officer ضابط صلحیه
property officer افسر اموال
property officer افسر ذیحساب اموال
purchasing officer مامور خرید
peace officer امین صلح
purchasing officer مسئول خرید
conciliation officer میانجی
regular officer افسر کادر
service officer افسر ارشد نگهبان
first officer's seat صندلیخلباناول
safety officer افسر تامین یکان
petty officer ناو استوار دوم
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer مهناوی
commissioned officer افسرشاغل
commissioned officer افسر کادر
commissioned officer افسر
non-commissioned officer درجه دار
non commissioned officer درجه دار
warrant officer افسریار
warrant officer ناوبانیار ستوانیار
warrant officer افسر یار
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer مامور نافر
undercover officer کارآگاه مخففی
returning officer سرپرست انتخابات برزن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com