Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
pressure fraction	کسر فشاری
Other Matches
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
fraction	شکستن
fraction	1-بخشی از یک واحد
fraction	که به صورت یک شکل زیر دیگر بیان میشود مثل bc1
fraction	bd1
fraction	bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
fraction	برخه [کسر] [ریاضی]
em fraction	کسر ام
fraction	جزء
fraction	خرده
fraction	شکستگی
fraction	ترک خوردگی
fraction	شکاف
fraction	برخه
fraction	کسر
fraction	بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
en fraction	کسر ان
fraction	کسری از
fraction	بخشی از
fraction	کسر درصدی از قسمتی از
middle fraction	پاره میانی
middle fraction	جزء میانی
cost fraction	نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
mole fraction	کسر مولکولی
decimal fraction	کسر اعشاری
repeating fraction	کسر مکرر
volume fraction	کسر حجمی
rational fraction	کسر گویا
fraction line	خط کسری
inventory fraction	نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
proper fraction	کسرمتعارفی
proper fraction	کسر صحیح
to invert a fraction	برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
complex fraction	مخرج مشترک
complex fraction	برخه مشترک
partial fraction	کسر جزئی
partial fraction	پاره کسر
simple fraction	کسر ساده
index of fraction	ضریب انکسار
improper fraction	کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
common fraction	مخرج مشترک
denominator [bottom of a fraction]	مخرج کسر [ریاضی]
denominator [bottom of a fraction]	باقی مانده کسر [ریاضی]
proper decimal fraction	کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
pressure	فشار هوا
pressure	فشردن مضیقه
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	فشار
f.pressure	فشارمایع
pressure	بار
pressure	سنگین
pressure	مشقت
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure gauge	فشارسنج
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure face	سمت فشار
pressure cook	تحت فشار پختن
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure curve	منحنی فشار
pressure curve	خم فشار
pressure cook	دیگ زودپز
pressure device	ماسوره فشاری
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure device	عامل فشاری مین
pressure drop	افت فشار
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pressure balance	فشارسنج
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
manifold pressure	فشار گازگاه
low pressure	منطقه کم فشار
low pressure	سهل العبور
low pressure	فشار خفیف
low pressure	فشار کم
loss of pressure	افت فشار
lateral pressure	فشار جانبی
pressure gage	فشارسنج
kinetic pressure	فشار سینتیک
external pressure	فشار خارجی
internal pressure	فشار درونی
intermediate pressure	فشار متوسط
intake pressure	فشار ورودی
molding pressure	فشار قالب
molding pressure	فشار پرس
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure	فشار درونی
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure	فشار پیستون
partial pressure	فشار جزیی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure	فشار اسمزی
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil pressure	فشارسنج روغن
initial pressure	فشار ابتدایی
pressure head	ارتفاع فشار
pressure surface	سطح فشار
pressure control	کنترلفشار
pressure change	تغییراتفشار
pressure bar	قسمتفشار
pressure cookers	دیگ زودپز
wind pressure	فشار باد
wheel pressure	فشار چرخ
water pressure	فشار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure	فشار بالابرنده
total pressure	فشار کل
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
pressure dial	درجهفشار
pressure plate	صفحهنگهدار
to be under deadline pressure	عجله داشتن
pressure of time	فشار زمانی
time pressure	فشار زمانی
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure	آبتحتفشار
pressure vessel	فشار
pressure vessel	فرف
pressure tube	لولهفشار
pressure screw	پیچفشرده
tire pressure	فشار هوای لاستیک
systolic pressure	فشارخون انقباضی
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
pressure tendency	گرایش فشار
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure	حس فشار
pressure sense	حس فشار
pressure regulator	شیر فشار شکن
pressure regulator	شیر تنظیم
vapour pressure	فشار بخار اب
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech	فشار تکلم
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure transducer	مبدل فشار
pressure wave	موج فشار
static pressure	فشار ایستایی
static pressure	فشار ثابت هوا
starting pressure	فشار استارت
sound pressure	فشار صوت
social pressure	فشار اجتماعی
reservoir pressure	فشار مخزن
reduced pressure	فشار کاهیده
reacted pressure	فشار واکنش شده
radiation pressure	فشار تشعشع
pulse pressure	فشار نبض
pressure welding	جوشکاری فشاری
pressure welding	جوش فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure hull	بدنه ضد فشار
group pressure	فشار گروهی
edge pressure	فشار لبه
economic pressure	فشار اقتصادی
earth pressure	فشار خاک
barometric pressure	فشار بارومتری
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
earth pressure	فشار حاصل از خاک
soil pressure	رانش خاک
dynamic pressure	فشار پویا
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
dynamic pressure	فشار دینامیکی
effective pressure	فشار موثر
pressure group	گروه فشار
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
gage pressure	فشار مانومتری
gage pressure	فشار گیج
seepage pressure	فشار روان ابی
flow pressure	فشار روان ابی
external pressure	فشار برونی
earth pressure	رانش خاک
excess pressure	فشار اضافی
barometric pressure	فشار هوا
barometric pressure	فشار جو
equilibrium pressure	فشار تعادلی
discharge pressure	فشار تخلیه
bearing pressure	فشار یاطاقان
contact pressure	فشار تماس
contact pressure	فشار تماسی
constant pressure	فشار ثابت
blast pressure	فشار کوره بلند
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
boost pressure	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
brake pressure	نیروی ترمز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com