English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8 milliseconds)
English Persian
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
Search result with all words
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Other Matches
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
private brench exchange switchboard مرکز سوئیچینگ فرعی
branch رسته
branch دایره قسمت
branch شعبه زدن
branch تقسیم
branch رشته
branch شعبه
branch شاخه
branch شاخ
branch فرع
branch شعبه رشته
branch بخش
branch شاخه دراوردن
branch انشعاب
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch مشتق شدن
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch رشته ساقه
Y-branch انشعابفرعی
branch رشته [دانشی]
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no branch شغل بدون رسته
branch [تیرک گوتیک در طاق]
branch شاخه شاخه شدن
branch شاخه [دانشی]
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
in private محرمانه
he is a private او سرباز
he is a private است
in private در خلوت
private d. کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
private اعضاء تناسلی
private متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private پوشیده
private شخصی
private اختصاصی خصوصی
private محرمانه
private مستور سرباز
private خصوصی
private محرمانه سرجوخه
private محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
private غیر دولتی
private عادی
executive branch officer line : syn
executive branch فرماندهی
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
duty branch رسته
duty branch رسته خدمتی
double branch چهارراهه
air branch قسمت امور هوایی
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
grid branch مدار شبکه
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
branch pipe پنجه اگزوز
branch line خط فرعی
branch line شاخه
branch lines شاخه
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
artillery branch رسته توپخانه
connecting branch اتصال یا پیوستگی
branch circuit مدار انشعابی
branch address نشانی انشعاب
branch cutter اهن دهره
branch cutter شاخه بر
branch depot امادگاه رستهای
branch extension اتصال شنت
branch extension اتصال موازی فرعی
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch instruction دستورالعمل انشعاب
basic branch رسته اولیه
branch of a company شعبه شرکت
branch office شعبه
branch office دفتر شعبه
branch switch کلید
case branch انشعاب شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
branch cutout فیوز انشعاب
service branch انشعاب
root and branch کاملا
root and branch اساسا
root and branch ازریشه
branch clip گوشیپزشکی
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
branch duct مجرایشاخهای
fruit branch شاخهمیوه
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
olive branch شاخ زیتون
olive branch اولاد
branch lines خط فرعی
private eye کارآگاه خصوصی
private property دارایی شخصی
deed under private سند غیر مصدق
private eyes کارآگاه خصوصی
private property دارایی شخصی بلامعارض
deed under private سند عادی
private document سند عادی
private motive غرض شخصی
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
without private motive بی غرضانه
private road شارع خاص
private saving پس انداز خصوصی
private session جلسه غیر علنی
private siding سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
private enterprises موسسات خصوصی
private talk گفتگوی محرمانه
private talk صحبت خصوصی
private treaty معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
private treaty معامله خصوصی
quasi private شبه خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
private cost هزینه خصوصی
private agreement قرارداد خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
private property مالکیت خصوصی
private law حقوق خصوصی
private first class سرباز یکم
private company شرکت خصوصی
private consumption مصرف خصوصی
private corporation شرکت خصوصی
private first class سربازیکم
A private car. اتوموبیل شخصی
private debt بدهی خصوصی
private decument سند عادی
private decument عقد عادی
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
private deed سند خصوصی
private employees کارکنان خصوصی
private endowment وقف خاص
private finance مالیه خصوصی
private code رمز محرمانه
private tuition تدریس خصوصی
he wished to be private میخواست تنهاباشد
he wished to be private می خواست در خلوت باشد
private lessons تدریس خصوصی
private ownership مالکیت خصوصی
private nuisance هتک حرمت منازل و املاک
private benefits منافع خصوصی
private borrowing استقراض خصوصی
copy for private use نسخه برای استفاده شخصی
private line خط خصوصی
private broadcasting پخش برنامه خصوصی
private code کد محرمانه
private institutions موسسات خصوصی
private parts شرمگاه
private detective کاراگاه خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
private schools اموزشگاه خصوصی
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
private enterprise عمل خصوصی
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private school مدرسه ملی
private schools مدرسه ملی
private sector بخش خصوصی
private investigator کاراگاه خصوصی
private detectives کاراگاه خصوصی
private school اموزشگاه خصوصی
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
branch immaterial position شغل همه رستهای
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
upper branch of meridian نصف النهار برین
branch supply pipe منبعشاخهای
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
foam branch pipe لوله کف ساز
branch material position شغل سازمانی
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
private international law حقوق بین الملل خصوصی
private broadcasting network شبکهپیشبینیخصوصی
private member's bills طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private members' bills طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private rate of return نرخ بازده خصوصی
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
private member's bill طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
endowments to the private individuals اوقاف خاصه
deed under private seal سند عادی
private tutoring [American E] تدریس خصوصی
to give private lessons درس خصوصی دادن
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
deed under private seal سند غیر مصدق
deed under private signature سند عادی
based on private motives غرض امیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com