Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 122 (7 milliseconds)
English	Persian
pulse modulation	تلفیق تپشی
pulse modulation	مدولاسیون پالس
Search result with all words
pulse code modulation	تلفیق رمز تپشی
Other Matches
modulation	تعدیل
modulation	سوارسازی
modulation	سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulation	مدولاسیون
modulation	تحمیل
modulation	سوار سازی
modulation	زیر وبم
modulation	تلفیق
modulation	نوسان فرکانس
modulation	نوسان صدا
choke modulation	مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
frequency modulation	تلفیق بسامدی
frequency modulation	مدولاسیون فرکانس
grid d.c. modulation	مدولاسیون جریان دائم شبکه
electronic modulation	مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
frequency modulation	تلفیق فرکانس
frequency modulation	تحمیل بسامدی
grid modulation	مدولاسیون شبکه
density modulation	تحمیل تکاثفی
cross modulation	مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
amplitude modulation	تلفیق دامنهای
amplitude modulation	تحمیل دامنهای
amplitude modulation	مدولاسیون دامنه
positive modulation	تحمیل مثبت
modulation handwidth	پهنای باند مدولاسیون
modulation system	سیستم مدولاسیون
negative modulation	پخش منفی
negative modulation	تحمیل منفی
phase modulation	تلفیق فازی
positive modulation	پخش مثبت
velocity modulation	تحمیل سرعتی
modulation wheel	چرختعدیلصدا
modulation frequency	فرکانس مدولاسیون
modulation frequency	بسامد تلفیق
modulation circuit	مدار مدولاسیون
internal modulation	مدولاسیون داخلی
light modulation	مدولاسیون نور
high level modulation	مدولاسیون سطح بالا
frequecny modulation recording	ثبت تلفیق فرکانس
high power modulation	مدولاسیون سطح بالا
quadrature amplitude modulation	بیت در ثانیه , RAM. تقیسم فاز و تفسیم نوسان را ترکیب میکند تا نرخ ارسال داده را افزایش دهد
low level modulation	تلفیق سطح پایین
modified frequency modulation	روش ذخیره سازی داده روی رسانه مغناطیسی
grid circuit modulation	مدولاسیون مدار شبکه
modified frequency modulation	که بیت داده را طبق وضعیت بیت قبلی کدگذاری میکند. MFM از FM کاراتر است ولی از کدگذاری RLL کاراتر نیست
grid current modulation	مدولاسیون جریان شبکه
modulation frequency response	پاسخ فرکانس مدولاسیون
grid bias modulation	مدولاسیون شبکه
modified frequency modulation recording	ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
pulse	اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulse	مجموعه متمادی پالسهای مشابه
pulse	روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse	تپ
pulse	ایمپولز
pulse	جهند
pulse	پالس
pulse	پولس
pulse	امواج ضربانی
pulse	دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulse	ضربان
pulse	تپش
pulse	تپیدن
pulse	نبض
pulse	جهندزدن
pulse	ضربه
pulse train	سلسله تپش ها
pulse transformer	مبدل ضربه
pulse train	قطار تپشها
pulse shape	ریخت تپش
to feel any one's pulse	لمس کردن
pulse repetition	تکرار ضربان
pulse repetition	تکرار تپش
pulse regeneration	باز زایی تپش
pulse pressure	فشار نبض
pulse period	تناوب پالس
pulse width	پهنای پالس
transmitted pulse	امواجارسالی
voltage pulse	پالس ولتاژ
pulse width	پهنای تپش
pulse triggering	رها سازی تپش
read pulse	تپش خواندن
rectangular pulse	ضربه مستطیلی
strobe pulse	تپش بارق
thrilling pulse	نبض مختلج
to feel any one's pulse	حس کردن احساس کردن دریافتن
pulse transmitter	فرستنده پالس
to feel any one's pulse	دست زدن
to feel any one's pulse	کمان کردن
pulse repetition	تجدید ضربان پی امد ضربان
pulse amplitude	دامنه تپش
input pulse	ایمپولز ورودی
ignition pulse	ایمپولز احتراق
ignition pulse	ضربه احتراق
ignition pulse	پالس احتراق
heat pulse	پالس حرارتی
clock pulse	تپش زمان سنجی
data pulse	ضربان داده
dial pulse	تپش شماره گیری
disable pulse	تپش ناتوان ساز
drive pulse	تپش تحریک
enable pulse	تپش تواناساز
input pulse	پالس ورودی
leaping pulse	نبض غیر مستوی
uneven pulse	نبض غیر مستوی
pulse length	درازای تپش
pulse generator	مولد تپش
pulse generator	تپش زا
pulse duration	مدت تپش
pulse dialling	شماره گیری تلفن از طریق ارسال پالسهایی روی خط
pulse counter	ضربه شمار
pulse counter	پالس شمار
pulse converter	مبدل پالس
flyback pulse	پالس برگشت
pulse amplifier	تقویت کننده پالس
ideal rectangular pulse	پالس مربعی ایده ال
serrated vertical pulse	ضربه عمودی دندانهای
high power pulse	پالس قوی
high power pulse generator	مولد پالس پرقدرت
To sound someone out . To feel someones pulse .	مزه دهان کسی را فهمیدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com