English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
purchasing power قدرت خرید
purchasing power توان خرید
Search result with all words
current purchasing power قدرت خرید فعلی
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
purchasing power of money قدرت خرید پول
purchasing power parity برابری قدرت خرید
purchasing power parity نرخ نسبی مبادله
real purchasing power قدرت خرید واقعی
Other Matches
f. purchasing پیشخریه
purchasing خریدن
f. purchasing سلف خری
purchasing خرید
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchasing patterns الگوی خرید
forward purchasing پیش خرید
forward purchasing سلف خری
purchasing officer مسئول خرید
purchasing officer مامور خرید
purchasing office دفتر خرید
purchasing office قسمت خرید
purchasing department دفتر خرید
purchasing department قسمت خرید
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
will-power اراده
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power قوه [ریاضی]
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
in power صاحب مقام
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power up برق
power توان [ریاضی]
in power دارای اختیارات
outside power جریان خارجی
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
will to power قدرت خواهی
will-power عزم راسخ
will-power قدرت اراده
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
useful power توان مفید
will power <idiom> قدرت
will-power تصمیم
useful power قدرت مفید
power on روشن کردن
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power up روشن کردن
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power اقتدار و اختیار
power دولت
power قدرت نیرو
power درشت نمایی قدرت دوربین
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power شدت
power توانایی
power انرژی
power قوه
power برقی
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power قوه یا توان
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power توان
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
power برق
power توان نیرو
power برتری
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power قدرت
power زور
power راندن
power اقتدار سلطه نیروی برق
power دستگاه برقی
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت دیدذره بین
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power supplay منبع قدرت
power supplay منبع تغذیه
power surge برق ناگهانی
power supply تامین کننده برق
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power supply مبدل برق
power system شبکه نیرو
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power factor ضریب توان
tractive power نیروی کشش
pulling power نیروی کشش
predictive power قدرت پیش بینی
power volleyball والیبال قدرتی
power user کاربر پیشرفته
power law قانون توانی
power unit پیش راننده
power turret برجک برقی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transmission انتقال قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power test ازمون قدرت
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
radiant power شاره تابان
power structure ساخت قدرت
power distribution پخش قدرت
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power level تراز توان
power function تابع توان
power fuel سوخت
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power dissipation اتلاف قدرت
power consumption مصرف برق
power consumption مصرف قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power dive شیرجه
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance توان استقامت
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source منبع قدرت
power spectrum طیف توانی
power steering فرمان خودکار
power play نقشه تهاجمی
power pack جعبه تغذیه
power pack دستگاه تنظیم برق
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power stroke مرحله قدرت
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power cut خاموشی
power cut قطعبرق
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power outlet پریز دیواری
power outlet پریز روی دیوار
power of procuration وکالت نامه
power of attorney اختیار نامه
power of authority اختیار نامه
power of procuration اختیار نامه
power of attorney اجازه نامه
power of authority اجازه نامه
power of procuration اجازه نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com