Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rear engine drive
موتور عقب
Other Matches
rear mounted engine
موتور عقب
rear axle drive
محرکه چرخ عقب
rear
عقب
rear
دنباله
rear
دنبال
rear
پشت
rear
نمودار شدن عقب
rear
افراشتن
rear
بلندکردن
rear
تربیت کردن
rear
عقبه سپاه
rear
پروردن
at the rear of
درعقب
at the rear of
پشت سر
at the rear of
پشت
to take in rear
از پشت سر حمله کردن به
rear lights
چراغهایعقب
rear sight
نمای پشت
rear sight
شکاف درجه
rear point
اخرین قسمت عقب دار
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear point
قسمت نوک عقب دار
rear echelon
رده عقب
rear party
عقب دار
rear party
قسمت عقبه
rear of queue
عقب صف
rear guard
نیروی عقب دار
rear guard
عقب دار
rear foot
پای عقب
rear light
چراغعقب
rear leg
دنبالهپایه
to bring up the rear
از عقب امدن
the rear vassals
مالیات دهندگان
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
the rear vassals
اتباع تیولدار
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
the rear of a house
قسمت عقب یا پشت خانه
rear window
پنجره عقب
rear wheel
چرخ عقب
rear wall
دیوار پشت
rear apron
دنبالهکراوات
rear beam
دنبالهشاهینترازو
rear bumper
دنبالهسپر
rear derailleur
درایلرعقبی
rear foil
دنبالهتیغه
rear indicator
شاخصانتهایی
to close up the rear
اخر از همه امدن
rear court
انتهای زمین
rear runner
گردنهپشتی
rear seat
صندلیعقب
rear brake
ترمزعصبی
rear echelon
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
rear area
منطقه عقب
rear axle
محور چرخ عقب
rear view
منظرهپشتتراکتور
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
bring up the rear
<idiom>
آخرهمه قرارگرفتن
rear admiral
دریادار
rear admiral
سرتیپ دریایی
rear commodore
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
rear barrier
حد عقب سپاه یا لشگر
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
rear admirals
سرتیپ دریایی
rear admirals
دریادار
rear area security
تامین منطقه عقب
duck under and rear takedown
یک دست و یک پا
rear brake pedal
پدالترمزانتهایی
rear-view mirrors
آیینهی عقبنما
rear axle casing
پوسته محور عقب
rear axle shaft
محور چرخ عقب
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
rear limit line
خطمحدودکنندهعقب
rear-view mirror
آیینهی جلو
rear-view mirror
آیینهی عقبنما
rear-view mirror
آیینهی پسنما
rear-view mirrors
آیینهی جلو
rear-view mirrors
آیینهی پسنما
rear
[front]
connection
اتصال
[جلوئی]
پشتی
rear waistlock and knee block
درو از پشت
rear waistlock and back sweep
درو از بغل
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
rear waistlock and side sweep
درو با مایه سالتو و بارانداز
rear takedown with inside singleleg & kn
زیریک خم اقل از راست
rear takedown with outside leg tackle
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
rear takedown with outside leg tackle
زیریک خم
rear waistlock and forward single leg
درو با مایه از مچ پا
rear takedown with single leg tackel
افلاک پیشرو
rear takedown with single leg tackel
میانکوب
rear takedown with single leg tackel
زیریک خم
rear waistlock and forward inside leg tr
انواع درو
rear takedown with double leg tackle
زیر یک دو خم که تبدیل به خورجین تکان میشود
engine
ماشین بخار
engine
موتور ماشین دستگاه مولد نیرو
v engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
engine
ذکاوت تدبیرکردن
engine
الت
h engine
موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
engine
ماشین
engine
موتور اسباب
engine
نقشه کشیدن
F-1 engine
موتوراف1
J-2 engine
موتورجی2
engine
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
engine
موتورغیر الکتریکی
engine
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
engine
موتور
x engine
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
drive way
جاده خیابان
on drive
ضربه بسمت توپزن
drive way
مسیر اتومبیل رانی
off drive
ضربه به سمت راست
d.c. drive
ماشین جریان دائم
d.c. drive
محرکه جریان دائم
to drive at
قصد داشتن از
drive
گریز پا به توپ
drive
فرار گل زن
drive
ضربه از پایین
drive
ضربه درایو
drive
سوارشدن و کنترل اتومبیل
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
جلو بردن
drive
محرکه گیربکس
drive
رانش سواری دوندگی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
دنده
drive
شفت
drive!
برون!
[با ماشین]
drive at
<idiom>
سعی درگفتن چیزی
self-drive
اتومبیلیبارانندهخودکار
drive
راندن
drive
بردن
drive
عقب نشاندن بیرون کردن
drive
تحریک کردن
drive
سواری کردن کوبیدن
drive
ولت محرک
drive
سائق
drive
رانندگی کردن
drive
راندن گرداندن گرداننده
drive
مکانیزمی که نوار مغناطیسی را روی نوکهای درایو منتقل میکند
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
to take a drive
سواری کردن
to drive at
توجه داشتن به
to drive away
دفع کردن
to drive away
دورکردن
drive
باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive
فرمان
drive-in
درایواین
to drive out
بیرون کردن
drive
وسیلهای که دیسک مغناطیسی را می چرخاند و محل نوک خواندن / نوشتن را کنترل میکند
drive
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drive
گرداننده
inverted engine
موتور وارون
reaction engine
موتور عکس العملی
lift engine
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
hydraulic engine
موتورهیدرولیکی
in line engine
موتور سری
tandom engine
موتور سری
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
inline engine
موتور خطی
ion engine
موتور یونی
installation of an engine
کار گذاری یا نصب ماشین
motorboat engine
قایق موتوری
hydraulic engine
موتور ابی
engine block
بلوک موتور
engine with horizontally
موتور سیلندرروبرو
supercharged engine
موتور کمپرسور
four cycle engine
موتور چهارزمانه
four stroke engine
موتور چهار زمانه
garden engine
تلمبه اب پاش
garden engine
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
gas engine
موتور گازسوز
gas engine
موتور گازی
gasoline engine
اتوموتور
gasoline engine
موتور بنزینی
turbojet engine
موتور هواپیمای دارای توربین جت
heat engine
موتور حرارتی
hemispherical engine
موتور نیم کروی
engine with horizontally
cylinders opposed موتور بوکسر
outboard engine
موتور برونی
steam engine
ماشین بخار
steam engine
موتور بخار
six cylinder engine
موتور شش سیلندر
rocket engine
موتور موشک
two stroke engine
موتور دو زمانه
v tape engine
موتور خورجینی
v tape engine
موتور"وی " شکل
vee engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
engine housing
جایگاهموتور
engine room
اتاقموتور
two cylinder engine
موتور دو سیلندر
rotary engine
موتوردوار
petrol engine
موتور بنزینی
fire engine
ماشین آتش نشانی
pile engine
شمعکوب
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
piston engine
موتور پیستونی
reciprocating engine
موتور پیستونی
To start the engine.
موتور راراه انداختن
print engine
مکانیسم چاپ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com