Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
receiving line
خطدریافت
Other Matches
receiving
دریافت
receiving
استیفاء
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای دریافتی
receiving set
گیرنده رادیویی
receiving yard
محوطهدریافتی
receiving station
ایستگاهدریافت
receiving set
رادیو
receiving set
دستگاه گیرنده
receiving basin
حوضچه ابگیر
receiving a loan
وام گرفتن
receiving a loan
استقراض
document receiving
دریافتکنندهمدارک
receiving antenna
انتن گیرنده
receiving apparatus
وسیله برقی
printing receiving apparatus
دستگاه گیرنده ثبات
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
mains receiving set
دستگاه گیرنده شبکه
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line of d.
مرز
on line
در خط
on line
داخل رده
line of d.
حد فاصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
on line help
کمک مستقیم
off line
غیر متصل
off line
منفصل
off line
قطع
all along the line
در همه جا
line up
به خط شدن
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
on the line
هواپیمای اماده پرواز
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line
پوشاندن
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line
درامتدادهمه خط
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
on line
مستقیم
line out
با خط علامت گذاشتن
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line by line
سطر به سطر
line
جاده
line
جبهه جنگ
line
دهنه
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
طرز
line
رشته
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
سیم
line
در سمت
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
line
اراستن
line
ترازکردن
line
استرکردن
line
خط
line
طناب خط
line
خط انداختن در
line
خط صف
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
صفی در خط
line
لاین
line
محصول
off line
برون خطی
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
line
سطر
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line
ردیف
line
طناب سیم
line
شعبه
line
رسن
line
ریسمان
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
رشته بند
line
: خط
multipoint line
خط چند نقطهای
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
median line
میانه
message line
خط مخابره
mooring line
طناب مهار مین
mooring line
سیم مهار
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
line voltage
ولتاژ خط
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line transformer
مبدل خط
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
marline or line
طناب کوچک دولا
lyman line
خط لیمان
mach line
موج ضربهای ضعیف
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
loop line
دوراهی
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
profile line
نیمرخ زمین
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط فرضی
private line
خط خصوصی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line
خط لوله
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
out line font
قلم متغیر
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
off line operation
عملکرد برون خطی
off line storage
حافظه برون خطی
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
marriage line
گواهینامه ازدواج
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
phantom line
خط سری
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
line of site
خط توپ هدف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com