Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
reduction gear
جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear
چرخ دنده کاهنده
Search result with all words
speed reduction gear
جعبه دنده کاهنده سرعت
Other Matches
reduction
تحویل استحاله کاهش
reduction
تخفیف
reduction
تنزل
reduction
احیاء
reduction
کاهش احیاء
reduction
کوچک کردن نقشه
reduction
اختصار تبدیل
reduction
تقلیل
reduction
کاهش
reduction
ساده سازی
reduction
احیا
reduction
احاله
reduction
کم کردن کوچک کردن عکس
reduction
تبدیل
reduction ratio
نسبت کاهش
reduction to the meridian
تعدیل به نصف النهار
reduction of road
از بین بردن موانع جاده
reduction of capital
تقلیل سرمایه شرکت
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction of armamentes
تقلیل تسلیحات
reduction into possession
از قوه به فعل دراوردن تصرف
reduction to absurdity
تعلیق به محال
reduction to absurdity
احاله به محال
cost reduction
تقلیل قیمت تمام شده
data reduction
داده کاهی
data reduction
تقلیل داده ها
data reduction
تقلیل داده ها کاهش داده ها
drive reduction
کاهش سائق
speed reduction
کاهش سرعت
single reduction
تقلیل سرعت تکی
sight reduction
تعدیل رصد
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
give a reduction
تخفیف دادن
reduction coefficient
ضریب تقلیل
reduction coefficient
ضریب تبدیل
reduction ratio
ضریب تقلیل
reduction coefficient
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
reduction factor
ضریب کاهش
reduction crusher
سنگشکن مخروطی
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
price reduction
کاهش قیمت
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
live load reduction
کاستن از بار زنده
beam diameter reduction
میلهکاهشقطر
oxidation reduction indicator
شناساگر اکسایش
roasting reduction method
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction of shares of the heirs
عول
to gear up
باعوض کردن دنده تندکردن
to gear down
باعوض کردن دنده کندکردن
in gear
اماده حرکت
gear in
درگیر شدن
in gear
اماده
gear in
درگیری دو چرخ دنده
out of gear
ازهم سواشده
out of gear
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
خراب
in gear
دایر
gear
ادوات
gear
الات جامه
gear
پوشش دنده دار
gear
کردن اماده کارکردن
gear
پوشانیدن
gear
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
جعبه دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go out of gear
خراب شدن
gear
انتقال دادن
gear
افزار
gear
اسباب لوازم
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
چرخ دنده
gear
دنده
to go out of gear
مختل شدن ازکارافتادن
landing gear
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
gear wheels
چرخ دنده ها
riot gear
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
landing gear
ارابه فرود
gear wheels
چرخ های دندانه دار
loose gear
چرخ دندانه هرزگرد
low gear
دنده کندکن
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
mess gear
وسایل غذاخوری
gear shift
دسته دنده اتومبیل
mess gear
جعبه فروف سرباز یا مسافر
planetary gear
دنده خورشیدی
planetary gear
جعبه دنده خورشیدی
planetary gear
چرخ دنده سیارهای
bathing gear
لباس شنا
[حمام]
steering gear
دنده فرمان
steering gear
دنده سکان
steering gear
جعبه دنده فرمان
steering gear
جعبه فرمان
worm gear
دنده مارپیچی
step up gear
چرخ دنده افزاینده
sun gear
چرخ دنده خورشیدی
switch gear
وسیله اتصال
valve gear
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear
چرخ دنده واسطه
tumble gear
چرخ واسطه
transmission gear
چرخ دنده انتقال
synchromesh gear
گیربکس سنکرون
timing gear
چرخ دنده میل بادامک
spur gear
دنده مهمیزی دنده خاردار
spur gear
دنده ملخی
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
gear stick
دسته دنده اتومبیل
gear lever
دسته دنده اتومبیل
gear box
جعبه دنده گیرباکس
high gear
<idiom>
آخر سرعت
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
gear housing
پوششچرخدنده
rocker gear
تنظیم جاروبک
running gear
قسمت حرکت کننده ماشین
gear cable
کابلچرخدنده
worm gear
چرخ دنده حلزونی
worm gear
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
دنده مورب
spur gear
چرخ دندانه دار
training gear
گردونه در سمت
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
arrester gear
سیم نگهدارنده
fishing gear
اسباب ماهیگیری
external gear
تاج دندانه خارجی
exhaust gear
چرخ دندانه خروجی
elevator gear
گردونه در ارتفاع
elevating gear
چرخ دندانه بالابر
driving gear
چرخ دنده محرک
differential gear
دنده عقب اتومبیل
crown gear
چرخ دنده محدب
flight gear
لباس پرواز
four gear drive
گیربکس چهار دنده
gear box
گیربکس
gear box
جعبه دنده
gear blank
چرخ دنده کار نکرده
gear assembly
مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear
متعلقات فیوز
foxer gear
وسیله تولید صدا
foxer gear
صداساز
crank gear
چرخ دنده سر میل لنگ
control gear
دستگاه کنترل
bevel gear
دنده مورب
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear
وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear
سرسره قایق
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear
قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
bevel gear
دنده کرامویل
bevel gear
چرخ دنده مخروطی
compasition gear
چرخ دنده مرکب
change gear
چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear
وسایل ضد سایش
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
breathing gear
وسیله تنفسی
breathing gear
ماسک تنفسی
reverse gear
دنده معکوس
bevel gear
چرخ دندانه مخروطی
head gear
کلاه تمرین بوکس
herringbone gear
چرخ دندانه جناغی
gear pump
پمپ روغن دندهای
high gear
دنده قوی خودرو
gear quadrant
ماهک جعبه دنده
gear ratio
نسبت چره دنده ها
gear ratio
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
head gear
روسری
gear wheel
چرخ دندانه دار
gear wheel
چرخ دنده
head gear
پوشش سر
spiral gear
چرخ دنده حلزونی
helical gear
چرخ دنده حلزونی
gear pump
پمپ دندهای
gear level
دسته دنده
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
gear cutter
فرز
gear cutter
دنده تراش
gear friction
اصطکاک چرخ دنده
gear grinder
ماشین پرداخت چرخ دنده
pull gear
چرخ دنده بالابر
gear case
پوسته جعبه دنده
gear guard
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear brake
ترمز سیستم انتقال
gear level
تبدیل کردن
gear cluster
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
hoisting gear
چرخ دنده بالابر
gear case
جعبه دنده
front landing gear
ترمزجلوییفرود
aircraft arresting gear
جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
hour angle gear
ساعتدندهدارگوشهای
accessory gear box
جعبه چرخدنده فرعی
nose landing gear
ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear.
اتو موبیل توی دنده عقب است
low supercharger gear
دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
magnetic gear shift
دسته دنده مغناطیسی
fixed-gear bicycle
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com