Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
reference electrode	الکترود مبنا
reference electrode	الکترود مرجع
Other Matches
electrode	الکترد
electrode	الکترود
electrode	قطب الکتریکی
electrode	قطب مغناطیسی
earth electrode	الکترد زمین
covered electrode	الکترود پوشش دار
inert electrode	الکترود بی اثر
indicator electrode	الکترودنشان دهنده
adherent electrode	نگهدارنده
control electrode	الکترود فرمان
auxiliary electrode	الکترود کمکی
internal electrode	الکترود داخلی
battery electrode	الکترود باتری
intensifier electrode	الکترد شتابده ثانوی
instenifier electrode	الکترود تشدیدکننده
input electrode	الکترود اولیه
collective electrode	الکترود جمع کننده
collector electrode	الکترود کلکتور
input electrode	الکترود ورودی
welding electrode	الکترود جوشکاری
contour electrode	الکترود پروفیلی
contour electrode	الکتروددوره دار
indicator electrode	الکترود شاخص
decelerating electrode	الکترد شتاب گیر
electrode impedance	ناگذرایی الکترد
electrode position	رسوبگیری الکتروشیمیایی
electrode radiator	رادیاتور الکترد
electrode reactance	راکتانس الکترد
electrode resistance	مقدار مقاومت الکترد
electrode support	پایه الکترد
electrode susceptance	پذیرندگی الکترد
electrode sweep	جمع اوری مین با استفاده ازکابل الکتریکی یا مغناطیسی
electrode voltage	ولتاژ الکترد
glass electrode	الکترود شیشهای
five electrode valve	لامپ پنتود
focusing electrode	الکترود تمرکزده
electrode holder	انبر جوش
electrode holder	انبر جوشکاری
electrode dissipation	اتلاف توان الکترد
deflecting electrode	الکترد منحرف کننده
deflecting electrode	صفحه منحرف کننده
ignition electrode	الکتروداحتراق
dipped electrode	الکترود شناور
fluxed electrode	الکترود شناور
drilling electrode	الکترود مته کاری
electrode admittance	گذرایی الکترد
electrode bias	ولتاژ استراحت
electrode characteristic	مشخصه الکترد
electrode conductance	رسانایی الکترد
electrode current	جریان الکترد
ignition electrode	الکترود اتش زنه
gate electrode	الکترود دریچهای
adherent electrode	الکترود
precipitate electrode	الکترود حالت جامد
sheathed electrode	الکترود روکش دار
signal electrode	الکترد پیام ساز
zinc electrode	الکترود روی
starting electrode	الکترد اغازگر
two electrode valve	لامپ دو قطبی
two electrode valve	دیود
centre electrode	الکترودمرکزی
electrode lead	راهنمایالکترود
igniting electrode	الکترودآتشزن
side electrode	الکترودکناری
positive electrode	الکترد مثبت
output electrode	الکترد خروجی
metallic electrode	الکترود فلزی
modulator electrode	الکترد تحمیل گر
main electrode	الکترود اصلی
accelerating electrode	الکترود شتاب ده
precipitate electrode	الکترود رسوبی
needle electrode	الکترد سوزنی
membrance electrode	الکترود غشایی
accelerating electrode	الکترود شتابده
negative electrode	الکترد منفی
surge electrode current	جریان نابهنجار الکترد
inter electrode capacity	فرفیت میان الکتردها
soild state electrode	الکترودرسوبی
standard hydrogen electrode	الکتورد هیدروژن استاندارد
glass membrance electrode	الکترود شیشه غشایی
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
high potential electrode	الکترود فشار قوی
fault electrode current	جریان نابهنجار الکترد
total electrode capacitance	فرفیت کلی الکترد
electrode dark current	جریان تاریک
multi electrode valve	لامپ چند قطبی
inverse electrode current	جریان الکتردی معکوس
selective ion electrode	الکترود یون گزین
soild state electrode	الکترود حالت جامد
specific ion electrode	الکترود یون ویژه
spot welding electrode	الکترود جوشکاری نقطهای
standard electrode potential	پتانسیل استاندارد الکترود
standard electrode potential	پتانسیل الکترود استاندارد
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference?	اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
reference	سفارش
with reference to	عطف به
reference	معرفی
reference	توصیه
in reference to	با اشاره به
with reference to	با اشاره به
self reference	خود ارجاع
who are your reference?	چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
reference	آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference	ارجاع امر به داوری
reference	فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference	معرف
reference	دستیابی به محلی در حافظه
reference	توصیه
reference	سوابق
reference	مدارک
reference	مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference	استفتاء کردن
reference	دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference	لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	اندیسی که ارجاعی به متن است
reference	لیست موضوعات مرتب شده
reference	راده
reference	نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference	اشاره
reference	بازگشت مرجع
reference	ماخذ
reference	منبع
reference	کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference	عطف
reference	کتاب بس خوان بازگشت
reference	مراجعه رجوع
reference	مرجع
reference	توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference	مراجعه و رجوع کردن
reference	ارجاع
gas sensing membrance electrode	الکترود غشایی گاز حس کن
electrode current averaging time	زمان میانگین شدن
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference point	نقطه مبنا
reference time	زمان مرجع
reference station	ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference signal	سیگنال مرجع
reference sheet	برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference sheet	برگ راهنما
reference point	نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
sortie reference	شماره پرواز
letter of reference	توصیه نامه
letter of reference	معرفی نامه
reference [testimonial]	گواهی
reference [testimonial]	مدرک
point of reference	آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
with reference to letter no	با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
geographic reference	سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
reference book	کتابمرجع
sortie reference	تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
reference piece	توپ مبنا
reference pilot	نمونه مرجع
forward reference	ارجاع به جلو
frame of reference	چهارچوب داوری
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-reference	شبکه چهارخانه
cross-reference	سیستم مختصات
cross-reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
map reference	فهرست شناسایی نقشه
cross reference	ارجاع متقابل
cross reference	شبکه چهارخانه
frames of reference	چهارچوب داوری
backward reference	ارجاع به عقب
book of reference	کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
external reference	ارجاع خارجی
external reference	مرجع خارجی
global reference	ارجاع سراسری
explicit reference	خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
ideas if reference	افکار عطفی
delusion of reference	هذیان بخود بستن
implicit reference	مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
cell reference	ارجاع سل
call by reference	فراخوانی با ارجاع
cross reference	سیستم مختصات
cross reference	مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
print reference	شماره عکس هوایی
reference edge	لبه مرجع
cross reference	مراجعه متقابل
reference frame	دستگاه مقایسهای
reference group	گروه مرجع
reference junction	اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference language	زبان مرجع
reference librery	کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
reference line	خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
reference number	اعداد مبنای نشانه روی
reference phase	فاز مبنا
circular reference	ارجاع چرخشی
reference datum	سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference axes	محورهای مرجع
reference cell	پیل مرجع
reference cell	پیل مبنا
reference datum	سطح افق بار یاوزن هواپیما
reference address	نشانی مرجع
punctuation for reference	زیر واژه
print reference	شماره سری عکس هوایی
perveance of a multi electrode valve(tub	پروه انس لامپ چند قطبی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com