Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
Other Matches
self regulating
خود بخود تنظیم شونده
self regulating
خودسامانی
regulating
تنظیم کردن
regulating
کنترل فرآیند
regulating
منبع ولتاژیا جریان ثابت که خروجی آن با تغییرمنبع ورودی تغییرنمی کند
regulating
میزان کردن کنترل کردن
regulating
میزان کردن درست کردن
regulating
تعدیل کردن
regulating cell
پیل اضافی
regulating resistance
مقاومت تنظیم کننده
regulating resistance
مقاومت نافم
regulating button
دکمهتنظیمکننده
regulating slack
خورد دادن
regulating switch
کلید تنظیم
shaping regulating
هموارسازی
shaping regulating
تنظیم
regulating valve
سوپاپ تنظیم
low voltage regulating transformer
ترانسفورماتور تنظیم فشارضعیف
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
on station
اماده باش بالای هدف
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
روی هدف
on station
رسیدن به هدف
sub station
پست فرعی
way station
ایستگاه رله مخابراتی
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
station
یا مقصد استفاده میشود
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
استقرار یافتن
station
مستقرکردن
station
محل ماموریت
station
پاسگاه
station
وقفه
station
مرکز
station
محل
station
سکون پاتوق
station
پست
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
رتبه
station
پایگاه
station
مقام مستقرکردن
station
درپست معینی گذاردن
station
ایستگاه
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station
جایگاه
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
جا درحال سکون
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station bill
جدول محلها
slave station
ایستگاه فرعی
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
relay station
ایستگاه رله
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
remote station
ایستگاه دور دست
remote station
ایستگاه دوردست
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
relay station
ایستگاه واسطه
repeater station
مرکز تقویت کننده
remote station
ایستگاه راه دور
reading station
ایستگاه خواندن
mobile station
فرستنده متحرک
master station
پست اصلی مخابرات
master station
ایستگاه اصلی
master station
شاه ایستگاه
loading station
ایستگاه بارگیری
key station
ایستگاههای کلید
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
naval station
پایگاه دریایی
observation station
دیدگاه
orienting station
ایستگاه توجیه
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
railway station
ایستگاه راه اهن
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
pumping station
تلمبه خانه
hydroelectric station
نیروگاه ابی
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
station entrance
ورودیایستگاه
station circle
چرخههواشناسی
receiving station
ایستگاهدریافت
passenger station
ایستگاهمسافرین
local station
ایستگاهکانونی
intercom station
ایستگاهداخلی
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station
ایستگاه ردیابی
work station
محل کار
wireless station
ایستگاه بی سیم
station model
مدلهواشناسی
station platform
سکویایستگاه
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
railway station
ایستگاه قطار
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
polling station
حوزهرایگیری
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
underground station
ایستگاهزیرزمینی
transmitting station
ایستگاهارسال
train station
ایستگاهقطار
wireless station
فرستنده
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
traverse station
ایستگاه پیمایش
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
station car
اتومبیل استیشن
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
to station oneself
مقیم شدن
to station oneself
جا گرفتن
tide station
ایستگاه جزر و مد
telephone station
تلفن خانه
telephone station
جایگاه تلفن
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station
مرکز مشترک
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station
رصدخانه
ambulance station
ایستگاه امبولانس
amateur station
فرستنده تفننی
alert station
ایستگاه اعلام خطر
alert station
ایستگاه اماده باش
air way station
خطوط هوایی
air way station
ایستگاه کنترل
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
aid station
پست امدادی
battle station
پایگاه رزمی
battle station
پایگاه جنگی
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
cleansing station
محل گندزدایی
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station
انتقال تعویض محل خدمت
change of station
تغییر محل ماموریت
central station
نیروگاه مرکزی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
broadcast station
ایستگاه فرستنده
boat station
جای خدمه قایق
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station
محل جنگ
gas station
پمپ بنزین
filling station
پمپ بنزین
station wagons
استیشن واگن
station wagons
ماشین کبریتی
station wagon
استیشن واگن
station wagon
ماشین کبریتی
service station
ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
police station
ایستگاه پلیس
police station
مرکز پلیس
power station
کارخانه برق
power station
ایستگاه مولدنیرو
power station
نیروگاه
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
station master
رئیس ایستگاه
space station
ایستگاه فضایی
space station
پایگاه فضایی
fire station
مرکز اتش نشانی
fire station
اداره اتش نشانی
fire station
پست اتش نشانی
fire station
ایستگاه اتش نشانی
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
police station
کلانتری
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
forward station
پاسگاه جلویی
exempted station
یکان استثنایی از نظر سلسله مراتب
exempted station
یکان مخصوص
homing station
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
emergency station
محل اضطراری
duty station
محل خدمت
dressing station
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
enquiry station
ایستگاه پرس و جو
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
fiscal station
تاسیسات سریال
exposure station
ایستگاه عکاسی هوایی
exposure station
ایستگاه هوایی
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
forward station
ایستگاه جلو
fuelling station
ایستگاه سوختگیری
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com