English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English Persian
remainder of the period باقیمانده مدت
Search result with all words
waiving of the remainder period marriage temporary a of
waiving of the remainder period بذل مدت
Other Matches
remainder باقی مانده
remainder عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
remainder بقیه
remainder بقایا
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
remainder حالت تعلیق
remainder باتخفیف فروختن
remainder پس مانده غیر قابل مصرف
remainder مانده
remainder باقیمانده
remainder مابقی مازاد
by way of remainder به رد
by way of remainder به عنوان رد
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in remainder تملک معلق
period مدت زمان
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
on period مدت رسانایی
off period مدت نارسانایی
period عادت ماهانه
at a later period بعدها
period دوره زمان
at a later period در موقع دیگر
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period گذشت زمان
period دوره
period فاصله زمان
period زمان تناوب پریود
period وقت روزگار
period گاه
period طمث
period مدت
period نقطه
period کمال
period نتیجه غایی
period پایان
period حد
period موقع
period قاعده زنان
period جمله کامل
period نقطه پایان جمله
period مکث
period نوبت ایست
period عصر
period گردش
period لحظه
period زمان
period دوره تناوب
period تناوب
period زمان تناوب دوره
period نوبت مرحله
period دوران
period روزگار نوبت
period دوره تناوبی
retention period دوره ابقا
rest period دوره استراحت
period of roll زمان تناوب چرخش
period of vibratio دوره ارتعاش
period of roll دوره تناوب
practice period دوره تمرین
probationary period دوره ازادی مشروط
refractory period دوره بی پاسخی
reasonable period مدت معقول
probationary period دوره ازمایشی
production period دوره تولید
pulse period تناوب پالس
porolongation of a period تمدید مدتی
period of production دوره تولید
payoff period دوره بازگشت سرمایه
payout period دوره بازگشت سرمایه
period of concentration زمان تمرکز
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration می پیماید
period of delivery دوره تحویل
period of grace مهلت پرداخت
period of grace مهلت
period of grace ضرب الاجل
period of hire مدت اجاره
period of instrument دوره سنجه
period of office دوره تصدی
period of prescription مدت مرور زمان
payback period دوره برگشت سرمایه
retrace period دوره بازگشت
right for a prescribed period رقبی
wave period زمان تناوب امواج دریا
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
time period دوره زمان
time period فاصله زمان
time period گذشت زمان
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
quarterly period سه ماه
three-month period سه ماه
quarterly period دوره سه ماهه
transition period دوره انتقال
scan period دورهء پویش
second long period تناوب بزرگ دوم
short period دوره کوتاه
sidereal period دوره تناوب نجومی
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
the girls of the period دختران امروزی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to بپایان رساندن
transattack period زمان اجرای تک اتمی
transattack period مدت ادامه تک اتمی
transition period دوره گذار
three-month period دوره سه ماهه
payback period دوره برگشت
cooling off period دوره ملایمت
cooling period زمان بازار خراب کن
critical period دوره بحرانی
critical period دوره شاخص
curfew period ساعات منع عبور و مرور
design period مدت طرح
earthquake period دوره تناوب زلزله
extra period وقت اضافی
financial period دوره مالی
first long period تناوب بزرگ اول
germinal period دوره نوجنینی
grace period دوره مهلت
curfew period ساعات خاموشی
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
cooling period زمان انتظار
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
action period دوره کنش
base period زمان مبنا
blocking period دوره وقفه
budget period دوره بودجه
budget period زمان بودجه
coking period زمان کک سازی
conducting period دوره رسانایی
contract period دوره قرارداد
contract period مدت قرارداد
control period دوره کنترل اماد
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
melting period دوره ذوب
latency period دوره نهفتگی
latent period دوره کمون مرض
measuring period دوره سنجش
measuring period مدت سنجش
maintenance period زمان تعمیرات
maintenance period دوره تعمیرات
maintenance period دوره نگهداری
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
limitation period دوره محدودیت
limitation period مدت مرور زمان
long period دوره بلند مدت
neonatal period دوره نوزادی
period of incubation دوره نهفتگی
infection period دوره نهفتگی
payback period دوره بازپرداخت
idle period دوره استراحت
oxidizing period دوره اکسیداسیون
orbital period پریود اربیتالی
idle period زمان توقف
idle period پریود بی باری
oxidizing period دوره احیاء
orbital period تناوب مداری
incubation period دوره رشد نهفته
induction period دوره انگیزش
absolute refractory period دوره بی پاسخی مطلق
long run period دوران محاسبه بلند مدت
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
grant a period of grace امهال
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
right of benefit for a prescribed period حق رقبی
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
grant a period of grace مهلت دادن
light load period زمان بار کم
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
period/stretch/lapse of time دوره زمان
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com