English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (5 milliseconds)
English Persian
removal of chips برداشت براده
removal of chips براده برداری
Other Matches
removal برطرف سازی نقل مکان
removal انتقال تغییر محل
removal جدا شدگی
removal ربایش
removal جابجا کردن
removal رفع
removal برداشت
removal عزل
removal ازاله
removal پاک کردن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
removal جدا کردن
removal تفکیک
metal removal برداشت براده
dust removal گرد گیری
dust removal تخلیه گرد و خاک
cost of removal هزینه جابجایی
removal from office عزل
removal of slag برداشت سرباره
removal of cinder برداشت تفاله
removal of cinder تفاله گیری
removal of phosphorus برداشت فسفر
removal of phosphorus فسفر گیری
removal of slag شلاکه گیری
dishonest removal of property ربودن مال
dishonest removal of property سرقت
removal of free lime برکشاندن اهک ازاد
hidden line removal حذف خط پنهان
when the chips are down <idiom> درزمان مهم وخطرناک
chips پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips خرده چوب
chips سیب زمینی سرخ کرده
chips رنده کردن
chips ورقه شدن
chips مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chips تراشه
chips ژتن ریزه
chips لپ پریده کردن یا شدن
chips قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chips چیپس
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
chips ژتون
chips کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chips اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chips وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chips پاس بلند قوسی
chips تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
silt removal from water channel لایروبی
bargaining chips عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips انگیزانه
let the chips fall where they may <idiom> نگران نتیجه یک کشف نبودن
potato chips چیپز
potato chips باریکه سیب زمینی سرخ کرده
bituminized chips تراشههای اسفالت
silicon chips تراشه سیلیکان
discharge of chips تخلیه براده ها
bargaining chips مزیت
silicon chips تراشه سیلیکن
fish and chips خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
silicon chips تراشه سیلیسی
asphalt coated chips روکش اسفالت روی سنگریزه ها
The prospects are bleak . The chips are down . هواپس است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com