Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 88 (6 milliseconds)
English	Persian
reported speech	نقلقول
Other Matches
reported	معرفی کردن خود
reported	گزارش دادن به
reported	صدای شلیک
reported	گزارش دیدبانی
reported	خبر
reported	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported	خبردادن
reported	اطلاع دادن
reported	شهرت
reported	انتشار
reported	صدا
reported	گزارش دادن
reported	گزارش
reported	شایعه
reported statistics	امارهای منتشر شده
reported statistics	امارمنتشره
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.	همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police.	هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
to get any ones speech	موفق بشنیدن نطق کسی شدن
speech	صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
d. of a speech	سخن رانی
d. of a speech	ادای نطق
the f.of speech	قوه گویایی یاناطقه
inner speech	گفتار درونی
speech	که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech	مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech	سخن
speech	گفتار
speech	صحبت نطق
speech	حرف
speech	گویایی
speech	قوه ناطقه سخنرانی
speech	وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech	بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech	تولید کلمات صوتی با بررسی صدا
speech synthesizer	ترکیب کننده گفتاری
to hear any ones speech	کسیراگوش کردن
to hear any ones speech	سخنرانی
clipped speech	سخن کوتاه و با نفوذ
to deliver a speech	نطق یاسخنرانی کردن
stilted speech	مطنطن گویی
subvocal speech	گفتار ناملفوظ
to interrupt any one's speech	سخن کسیرا گسیختن
to interrupt any one's speech	در میان سخن کسی امدن
clipped speech	حذف مطلب
make a speech	سخنرانی کردن
to interrupt any one's speech	صحبت کسیرا قطع کردن
speech therapist	گفتاردرمانگر
Queen's speech	جلسهسخنرانیملکه
figure of speech	صنایع ادبی
figure of speech	استعاره
violent speech	نطق تند یا سخت
to stumble in one's speech	درسخنرانی اشتباه کردن
speech synthesis	ترکیب کلام امیزش سخن
speech synthesis	ترکیب گفتاری
incisive speech	سخن تند یا زننده
impediment in speech	گره زبان گیر
impediment in speech	لکنت زبان گره
laconic speech	کم گویی
distractable speech	حواسپرتی کلامی
digital speech	گفتار دیجیتالی
figures of speech	صنایع بدیعی
speech therapy	گفتار درمانی
parts of speech	اقسام کلمه
part of speech	ادات سخن
maiden speech	نخستین نطق شخص
incisive speech	سخن رک
indirect speech	نقل قول غیر مستقیم
indirect speech	گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
speech scrambling	نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
speech recogintion	شناخت کلام
speech recogintion	تشخیص کلام
speech recogintion	بازشناسی کلام
speech recogintion	تشخیص گفتار
part of speech	بخش گفتار
speech disorders	اختلالهای گویایی
speech center	مرکز گویایی
labyrinthine speech	پریشان گویی
organs of speech	اندامهای گفتار
pressure of speech	فشار تکلم
slow of speech	کندزبان
Upon his arrival , he delinered a speech .	به محض ورود نطقی ایراد کرد
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
He delivered a historic speech.	نطق تاریخی یی ایراد کرد
consensus evidenced by speech	اجماع قول
simile [rhetorical figure of speech]	تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
His speech gripped the television viewers ( audience ).	سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com