English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
rivet head کله پرچ
Search result with all words
brazier head rivet نوعی پرچ با سر بزرگ ونازک
head of a rivet سر پرچ
Other Matches
rivet پرچ
rivet اشبیل خاردار
rivet پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
rivet بهم میخ زدن
rivet پرچ کردن
rivet محکم کردن
rivet میخ پرچ
explosive rivet پرچ انفجاری
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
mushroom rivet پرچ قارچی
tubular rivet پرچ لولهای
blind rivet پرچ کور
deutsch rivet نوعی پرچ کور با استقامت زیاد
tack rivet پرچ بی بار
cherry rivet پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
rivet test ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
rivet point نقطه پرچ
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
rivet gun دستگاه پرچ
rivet hole سوراخ پرچ
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
bulbed cherrylock rivet نوع بخصوصی پرچ کور
head to head polymer بسپار سر به سر
head well مادر چاه
head way بلندی طاق سرعت
well head سر چشمه
head way پیشرفت
head way بجلو
head-on نوک به نوک
head-on روبرو
head first باکله
head well چاه پیشکار
head-first سربجلو
keep one's head خونسردبودن
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
Off with his head ! سرش را ببرید !
head-first از سر سراسیمه
to go off one's head دیوانه شدن
head-first باکله
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
head first از سر سراسیمه
head first سربجلو
to head off عازم شدن [گردش]
with head on سربه پیش سر به جلو
go to one's head <idiom> مغرور شدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
over head هزینه سربار
per head متوسطمیانگین
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
from head to f. ازسرتاپا
go head پیش بروید
go head ادامه بدهید بفرماید
one way head سریکجهته
R/W head HEAD WRITE/READ
head off <idiom> به عقب برگشتن
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head for به سمت معینی در حرکت بودن
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
head to head رقابت شانه به شانه
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
head way پیشروی
go to head of مست کردن
head out <idiom> ترک کردن
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
R/W head وسیله
head-on از طرف سر
head سر
head دربالا واقع شدن
head سرفشنگ
head عناصر اولیه ستون
head پیش رو
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head سرپل توالت ناو
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head توپی کامل و سایر متعلقات
head ضربه با سر
head هد
head انتهای میز بیلیارد
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دستشویی قایق بالای بادبان
head نوک پیکان
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head : سرگذاشتن به
head مهم
head کله
head راس عدد
head نوک
head ابتداء
head انتها دماغه
head دهانه
head رئیس
head سالار عنوان
head موضوع
head منتها درجه موی سر
head فهم
head خط سر
head فرق سرصفحه
head سرستون
head سردرخت
head اصلی
head عمده
head دارای سرکردن
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head on از طرف سر
head on از سر
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head on شاخ بشاخ
keep one's head دست پاچه نشدن
head on روبرو
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head دماغه
head on نوک به نوک
head افت
head راس
head عنوان مبحث
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head رهبری کردن مقاومت کردن
head دهنه ابزار
head ارتفاع فشاری
head-on شاخ بشاخ
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head-on از سر
read head نوک خواندن
raw head نوک خواننده
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to knock head سجود
read head نوک خواننده
recording head نوک ضبط
record head نوک ضبط
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
read head هد خواندن راس خواندن
round head سر گرد
round head برگردان
running head خط عنوان هرصفحه در متن
splash head پاشش گیر
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
static head فشار ایستایی
swelled head خودخواه
ti lift one's head نیرو گرفتن
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
to gather head نیروگرفتن
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
spindle head سر هرزگرد
the crown of the head فرق سر
scald head کچلی
sculptured head پیکره سر ادمی
sculptured head سردیس
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head انبوه گیسو
shock head دارای موی فراوان
spear head گروه جلودار
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
tension head بار کشش
it turned my head سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
lost head افت بار
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
net head ارتفاع موثر
lose one's head دیوانه شدن
long head زیرکی
long head دوراندیشی
keep one's head above water رهایی یافتن
keep one's head above water قصر دررفتن
knock on the head خنثی کردن
knock on the head باطل کردن
knock on the head نقش بر اب کردن
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
knurled head سر عدسی اج دار
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
output per head تولید سرانه
output per head بازده سرانه
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
pressure head ارتفاع فشار
print head نوک چاپ
print head هد چاپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com