Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English
Persian
rolled gold bracelet
دست بند طلایی
[غلتیده ]
Other Matches
bracelet
دست بند
bracelet
النگو
bracelet
بازوبند
ankle bracelet
لباس ردیاب
identity bracelet
پلاک
charm bracelet
دستبندآویزدار
ankle bracelet
مانیتور مچ پا
rolled
گردکردن
rolled
غلتک زدن
rolled
انحراف به چپ یا راست
rolled
غلطیدن ناو
rolled
غلتش ناو
rolled
تلاطم داشتن
rolled
تردادن
rolled
تراندن
rolled
غلت خوردن گشتن
rolled
غلتیدن
rolled
بدوران انداختن
rolled
دوران حول محور طولی غلطش
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
rolled-up
لولهشده بهشکلطومار
rolled
طاقه
rolled
نورد کردن
rolled
فهرست
rolled
چرخش توپ والیبال
rolled
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
rolled
ناویدن
rolled
ناوش
rolled
غل دادن
rolled
غلتاندن غلت دادن
rolled
نورد
rolled
غلطیدن
rolled
توپ
rolled
طومار
rolled
لوله
rolled
صورت
rolled
ثبت
rolled
غلتک
rolled
چرخش گردش
rolled
چیز پیچیده
rolled
فهرست پیچیدن
rolled asphalt
بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
rolled profile
نیمرخ نورد خورده
rolled glass
شیشه نورد خورده
rolled rockfill
سنگریز کوبیده
rolled section
مقاطع نوردشده
hot rolled strip
باریکه نورد شده داغ
rolled steel joist
تیرچه فولادی نوردشده
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
rolled copper strips
مس نورد
A big rock rolled down the mountain.
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
gold
زر
Gold
<adv.>
<noun>
رنگ طلائی
gold
طلا
gold
سکه زر
gold
جامه زری
gold
Au :symb
gold
چشم گاومیش
gold
دایره مرکزی هدف
gold
اندود زرد نخ زری
gold
پول
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold parity
برابری طلا
ingot of gold
شمش طلا
inlaid with gold
زرنشان
ingot gold
شمش طلا
gold pool
صندوق مشترک طلا
gold thread
گلابتون زر
gold refinery
واحد تصفیه طلا
gold reserve
اندوخته طلا
gold solder
لحیم طلا
gold standard
واحد طلا
gold standard
پایه طلا
gold standard
نظام پولی طلا
gold standard
نظام پایه طلا
gold standards
سیستم پشتوانه طلا
gold parting
تصفیه طلا
inlaid with gold
زرکوب
inlaid with gold
طلا کوب
as good as gold
<idiom>
مثل یک تکه جواهر
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
gold-rimmed
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold dust
خاک طلادار
gold dust
گرد طلا
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
to dig gold
زردراوردن
to dig gold
زرکندن
the name of the unit of gold
دینار
All that glitters is not gold .
<proverb>
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
red gold
پول
red gold
زر
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
paper gold
طلای کاغذی
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold fish
ماهی قرمز
gold beating
زرکوبی
gold beating
زرورق سازی
gold beetle
سوسک طلایی
gold bug
سوسک طلایی
gold fish
ماهی طلایی
gold cloth
زربفت
gold cloth
زری
gold contacts
اتصالات الکتریکی
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold crisis
بحران طلا
gold beater
زرورق ساز
gold bar
شمش طلا
gold refining
تصفیه طلا
gold medal
مدال طلا
gold medals
مدال طلا
fool's gold
سولفور اهن
fool's gold
پیریت
dutch gold
زرورق بدل
gold tisane
زر بافت
gold tisane
زربفت
gold washer
خاکشو
gold washer
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold carats f.
زرهیجده عیار
gold amalgam
جیوه امیخته بازر
gold digger
جوینده طلا
gold palm
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold flow
جریان طلا
gold flow
انتقال طلا
gold foil
ورقه زر
gold leaf
ورقه طلای نازک
gold foil
زرورق کلفت
gold or silver
گلابتون
gold leaf
زرورق نازک
gold market
بازار طلا
gold mining
استخراج طلا
gold palm
نوعی نشان جنگی
gold filled
دارای روکش طلا
gold fever
حرص زرجویی
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold embroidery
زردوزی
gold field
ناحیه زرخیز
gold fever
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
the streets are paved with gold
<idiom>
از در و دیوار شهر پول می بارد
gold exchange standard
پایه ارز طلا
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold leaf electroscope
الکتروسکپ با برگههای طلا
to alloy gold with copper
امیختن
gold bullion standard
پایه شمش طلا
gold oak leaf
برگ خرما
gold lace
[braids]
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
gold import point
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold and silver plant
حشیشه القمر
international gold standard
پایه طلای بین المللی
gold currency system
نظام پولی طلا
to alloy gold with copper
عیارزدن
to alloy gold with copper
بارزدن
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold bullion standard
پایه طلای غیر مسکوک
gold backing system
نظام پایه طلا
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
gold import point
نقطه ورود طلا
gold import point
طلای خالص به فروشنده میدهد
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
The gold market is booming .
بازار طلااینروزها گرم است
My gold ring is in pawn.
انگشتر طلایم درگرو است
full bodied gold coin
سکه طلای تمام عیار
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
سحرخیز باش تا کامروا باشی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com