Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
scatter load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
scatter load
حافظه
Other Matches
scatter
پخش کردن
scatter
پراکندگی
scatter around
<idiom>
غیرمحتاطانه درجاهای مختلف گذاشتن
scatter
پخش
scatter
تفرق
scatter
تفرقه
scatter
ازهم جدا کردن
scatter
پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter
پریشان کردن افشاندن
scatter
متفرق کردن
scatter
پراکنده کردن پخش کردن
scatter
پراکندن
scatter cushion
کوسنپفی
scatter arm
ناتوانی در پرتاب یا پاس
scatter brained
پرت گو
scatter read
پراکنده خوانی
scatter diagram
نمودار پراکندگی
scatter plot
ترسیم توزیعی
scatter program
نمودار پراکنده
scatter plot
ترسیم پراکنده
scatter read
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
scatter pin
سنجاق سینه
tropospheric scatter
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
scatter rug
قالیچه کوچک
scatter diagram
دیاگرام پراکنش
scatter brained
پریشان خیال
scatter brained
گیج
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
load and go
بار کنش و اجراء
useful load
بار مفید
useful load
فرفیت مفید
load and go
بارکنش و اجرا
to load off
بار اندازی کردن
load
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
to load off
خالی کردن
able to take a load
<adj.>
بار پذیر
get a load of
<idiom>
دیدن چیزی
over load
اضافه بار
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load
بار
load
فشار مسئولیت
load
نیرو
load
ذخیره گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
load
بار کردن
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load
بارمهمات هواپیما
load
بارگیری مهمات
load
کوله بار
load
بار زدن
load
بار داشتن
load
بار خارجی
load
بارالکتریکی
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load
عملکردماشین یا دستگاه
load
بار کردن پر کردن
load
گرانبارکردن
load
سنگین کردن
load
فیلم
load
گذاشتن
load
بار گیری شدن
load
بارزدن
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load
بارگیری کردن
load
شارژ کردن
load
انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load
فشنگ
load
فشنگ گذاری
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
بار فشار
load
فرفیت
load
فرفیت بارگیری
load
قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load
خشاب
load
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
کاری که باید انجام شود
load
محموله
nominal load
بار خارجی اسمی
nominal load
بار اسمی
non inductive load
بار خارجی ناخودالقا
no load voltage
ولتاژ بی باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
pay load
فرفیت ترابری
on load speed
سرعت بار
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
pay load
بارمفید
peak load
بار قلهای
peak load
بحبوحه مصرف
peak load
حداکثر بار
peak load
بار خارجی بیشینه
off centre load
بار خارج از مرکز
peak load
بار حداکثر
no load switching
سوئیچینگ بی باری
peak load
بار پیک
permanent load
بار دائمی
non reactive load
بار خارجی ناخودالقا
no load speed
سرعت بی باری
load sharing
شراکت در بارگذاری
load reversal
دوره بارگذاری متناوب
load resistance
مقاومت بار
load regulator
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load regulator
نافم بار
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load point
نقطه بار
load point
شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load of an ass
خروار
load of an ass
بار خر
load module
واحدبارشو
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module
پیمانه بارشو
load manifest
لیست بارها
load manifest
فهرست بار
load lines
علایم بارگیری
load spread
انتشار نیرو
load spreader
بار پخش کن هواپیما
load switch
کلید بار
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
no load current
جریان بی باری
no load condition
حالت بی باری
travelling load
بار متحرک
mission load
بار مبنای عملیاتی
mission load
اماد عملیاتی
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum load
بار حداکثر
lodestaror load
ستاره راهنما راهنما
lodestaror load
ستاره قطبی
load variation
نوسان بار
load time
زمان بارکردن
load test
ازمایش بار
load test
ازمون بار گذاری
load test
ازمایش با بار خارجی
load voltage
ولتاژ بار
load tension
ولتاژ بار
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
permissible load
بار مجاز
pulsating load
بار ضربهای
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
unit load
واحد بار
unbalanced load
بار خارجی نامتوازن
ultimate load
بار نهایی
ultimate load
بار گسیختگی
type load
نوع مهمات هواپیما
type load
نوع بار مهمات
total load
بار کل
torsional load
بار پیچشی
to strain under a load
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load
باراز دوش کسی برداشتن
testing load
بار ازمون
testing load
بار ازمایش
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
wartime load
بار مبنای ناو
wartime load
بار جنگی ناو
load-bearing
دیوار باربر
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform
سکویبار
working load
بار کاربردی
working load
بار مجاز
work load
مقدار کار در واحد زمان
work load
حجم کار
work load
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load
فرفیت کار
work load
کاربار
wind load
بار باد
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
tension load
بار کششی
tensile load
بار کششی
tax load
بار مالیات
safe load
بار مجاز
river load
بار رود
reactive load
بار خارجی القایی
radial load
بار عرضی
proof load
بار ازمایشی
prescribed load
بار مهمات مجاز
prescribed load
بار مجاز
pre load
بار اولیه
pre load
پیش بار
pre load
بار کردن مقدماتی
point load
بار نقطهای
platform load
بار کف دار
platform load
بار سکودار
variable load
بار متغیر
service load
بار مفید
shear load
نیروی برشی
tail load
بار دم
sustained load
بار طویل المدت
suspensed load
بار اویخته
suspended load
بار معلق
suspended load
مواد غوطه ور
steady load
بار دائم
static load
بار استاتیک
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load
بار تنظیم شده
sling load
بار اویزان از هواپیما
sling load
بارمعلق
sling load
بار خارجی هلی کوپتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com