Dictiornary-Farsi | selling costs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 103 (6 milliseconds)

English	Persian
selling costs	هزینههای فروش
selling costs	هزینههای فروش کالا


Other Matches

selling	به فروش رفتن
selling	فروختن
selling	معامله
selling	فروش
selling	فروختن بفروش رفتن
selling	فروش ومعامله
selling race	مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
direct selling	فروش مستقیم
sole selling right	حقوق فروش انحصاری
selling point	جنبهمثبتیکمحصول
selling race	مسابقه فروش اسب
selling price	قیمت فروش
selling plater	اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
buying and selling	خرید و فروش
selling monopoly	انحصار فروش
fixed selling price	قیمت ثابت فروش
door step selling	فروش از طریق مراجعه به خانوارها
on costs	هزینههای غیرمستقیم
with costs	بعلاوه هزینه دادرسی
with costs	با هزینه دادرسی
on costs	هزنههای ثابت
costs	هزینه دادرسی
costs	خسارت دادرسی
overall costs	هزینه کامل
overall costs	هزینه کلی
at all [any] costs <adv.>	در هر حال [بی شرط]
supplementary costs	هزینههای اضافی
supplementary costs	هزینههای مکمل
standard costs	هزینههای استاندارد
spillover costs	عوارض منفی خارجی
standard costs	هزینههای نرمال
security for costs	تامین هزینه دعوی
spillover costs	هزینههای خارجی
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
taxation of costs	مالیات هزینه دادرسی
construction costs	هزینه های ساختمان
total costs	هزینه کامل
total costs	هزینه کلی
What costs little is little esteemed . <proverb>	آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs.	بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
It costs quite a bit .	کلی پولش می شود
running costs	پرداختروزانهپول
wage costs	مخارج دستمزد
valuation of costs	ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs	هزینههای معاملاتی
to carry costs	هزینه مرافعه دادن
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
construction costs	هزینه های ساخت و ساز
secondary costs	هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
average costs	معدل هزینه کل محصولات
environmental costs	مضار زیست محیطی
estimate of costs	تخمین مخارج
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed costs	هزینههای سرمایهای
fixed costs	هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
historical costs	هزینه اولیه
historical costs	هزینه واقعی
design costs	هزینههای طراحی
costs of proceedings	هزینه دادرسی
avoidable costs	هزینههای قابل اجتناب
bill of costs	صورت هزینه دادرسی
building costs	هزینههای ساختمان
carriage costs	هزینه باربری
carriage costs	هزینه حمل و نقل
comparative costs	هزینههای نسبی
costs arabicus	قسط شیرینی
costs of proceedings	مخارج عدلیه
holding costs	مخارج نگهداری
overhead costs	هزینههای حاشیهای
overhead costs	هزینههای عمومی
overhead costs	هزینههای اضافی
overhead costs	هزینههای بالاسری
ordering costs	هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs	هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs	هزینههای عملیاتی
prime costs	هزینههای اولیه
storage costs	هزینههای انبارداری
material costs	هزینههای مواد
implicit costs	هزینههای نامرئی
internalization of costs	داخلی کردن هزینه ها
joint costs	هزینههای مشترک
joint costs	هزینه مشترک
recurring costs	هزینههای تکرار شونده
real costs	هزینههای واقعی
implicit costs	هزینههای ضمنی
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
free of shipping costs <adj.>	ارسال مجانی
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
free of forwarding costs <adj.>	ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.>	ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.>	ارسال رایگان
life cycle costs	هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs	هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
to fix a person with costs	هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
free of forwarding costs <adj.>	حمل رایگان
free of shipping costs <adj.>	حمل رایگان
door to door selling	فروش کالا بصورت دوره گردی