Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
service component
نیروی مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
Other Matches
component
ترکیب کننده
component
اجزاء
component
قطعه
component
جزء ساختمانی
component
عضو قسمت
component
جزء سازنده
d.c. component
مولفه دی سی
component
ترکیب دهنده
component
جزء
component
مولفه
component
جسمهای ترکیب کننده
component
سازا
component
همنه
component
عنصر
component
مولفه بردار
component
عضو
component
قسمت
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
سازنده
component
همنهند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
جزء در شیمی
component life
عمر قانونی یک وسیله
component efficiency
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
building component
اجزای ساختمان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
reactive component
جریان هرز
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component
مولفه موثر
wind component
مولفه مربوط به باد
wind component
شاخه سمتی باد
wattless component
جریان کور
wattless component
جریان هرز
component part
جزء ساختمان
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
component drawing
رسم جزیی
component drawing
رسم قطعات
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component forces
نیروهای مولفه
plain component
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
three component theory
نظریه سه مولفهای
zero sequence component
مولفه همقطب
discrete component
با مولفههای گسسته
homopolar component
مولفه همقطب
out of phase component
مولفه بیرون از فاز
magnetic component
قطعه مغناطیسی
electric component
قطعه الکتریکی
frequency component
اجزای فرکانس
one component system
سیستم یک جزیی
idle component
اجزاء کور
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
tangential component
مولفه مماسی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
component operation
عناصر عملیاتی
discrete component
مولفه گسسته
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component change order
دستور تغییر قطعات یک وسیله
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
solid state component
مولفهء حالت جامد
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
inductance component of spark
پخش القایی جرقه
capacity component of spark
بخش فرفیتی جرقه
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
component of a symmetrical system
مولفه دستگاه متوازن
single component gases
گازهای تک جزیی
d. service
نماز
f.service
نمازمعمولی هفته
service over
خطای سرویس
d. service
عبادت خدا
to see service
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
to see service
کردن
in service
درخدمت ارتش در ارتش
in service
به خاطر خدمت
on service
سر خدمت
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
i am at your service
در خدمت شما هستم
take into service
استخدام کردن
he is of no service to us
بدرد مانمیخورد
he is of no service to us
بکار ما نمیخورد
one's service
خدمت یکسره
on service
سر کار
in service
خدمتی
service
اداره
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
خدمت
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
self service
خود زاوری
self service
خود یاوری
self service
کمک بوسیله خود شخص
self service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service
ازاد
self service
با انتخاب ازاد
self service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
self-service
خود زاوری
service
بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service
روبراه ساختن
service
سرویس
service
قسمت یکان
service
رسیدگی به
service
تعمیر کردن
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
شعائر
service
نظامی
service
جنگی
service
تعمیر
service
ابلاغ
self-service
خود یاوری
self-service
کمک بوسیله خود شخص
self-service
تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
service
کمک
out of service
<adj.>
ازکارافتاده
service
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
یکدست فروف اثاثه
service
بنگاه سرویس
service
عبادت تشریفات
service
وفیفه
service
کار
service
نوکری یاری
service
استخدام
out of service
<adj.>
خراب
[ازکارافتاده]
self-service
ازاد
self-service
با انتخاب ازاد
self-service
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service
سرویس کردن
service
درخت سنجد وابسته بخدمت
service
سنجد
service
نظام وفیفه
service
لوازم
service officer
افسر ارشد نگهبان
service practice
تمرین اموزشی
service obligation
تضمین خدمت
service peculiar
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service passport
پاسپورت خدمات
service occupations
مشاغل خدماتی
service mine
مین قابل انفجار
service number
شماره خدمتی پرسنل
service practice
مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service mine
مین جنگی
service number
کدپرسنلی
service of the piece
مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service connections
انشعاب
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service medal
نشان خدمت
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service echelon
رده اداری و خدماتی
service echelon
ردههای سرویس
service department
قسمت خدمات
service craft
ناوهای خدماتی دریایی
service craft
قایق گشتی
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
service court
محل فرود سرویس
service contract
قرارداد خدماتی
service contract
قرارداد انجام خدمت
service contract
قرارداد خدمت
service club
باشگاه سربازان
service club
باشگاه افراد
service element
عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service element
عنصر اداری
service entrance
پست انشعاب
service marking
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service man
تلگرافچی
service man
تلفن چی
service load
بار مفید
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service department
بخش خدمات
service line
خط سرویس
service cap
کلاه خدمت
service ceiling
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
service line
ستون ناوها لجستیکی دریایی
service industry
صنعت خدمات
service industries
فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service force
یکان خدماتی دریایی
service force
یکان خدمات
service company
گروهان خدمات
fire service
آتشنشانی
Diplomatic Service
سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
dinner service
فروفغذاخوری
community service
تعاونویاریعمومی
community service
کمک
service zone
بخشسرویسزدن
service room
اتاقسرویسدهی
service module
میزانکروسن
service judge
داورسرویس
service building
ساختمانسرویس
service box
جایگاهسرویسزدن
service bay
خدماتخلیجی
right service court
داورسرویسراست
yeoman's service
خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
Health Service
سرویسسلامتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com