Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
service court
محل فرود سرویس
service court
محل فرود سرویس اسکواش
Search result with all words
doubles service court
مکانسرویسدوبله
left service court
داورسرویسچپ
right service court
داورسرویسراست
singles service court
سرویستکیزمین
Other Matches
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court
دربار
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
court
دادگاه افهار عشق
court
خواستگاری
court
دادگاه
court
عشق بازی کردن
out of court
داد باخته
court
زمین ورزشهای محوطهای
court of a
محکمه استیناف
court
محکمه
right court
زمین سرویس سمت راست
court
حیاط
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
the court above
محکمه بالاتر
out of court
محکوم علیه
court
بارگاه
court martiall
شورای نظامی
court material
دادگاه نظامی
kangoroo court
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martiall
دادگاه نظامی
kangoroo court
دادگاه محلی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court tennis
تنیس داخل سالن
court card
بی بی
court games
بازیهای محوطهای
court card
سرباز
court card
صورت :شاه
court of appeal
دادگاه استیناف
change court
تعویض زمین
left court
زمین سرویس سمت چپ
circuit court
دادگاه منطقهای
circuit court
دادگاه استیناف
base-court
حیات بیرونی
clerk of the court
کاتب
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
commercial court
دادگاههای صنفی
court of law
دادگاه
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
contempt og court
اهانت به دادگاه
country court
دادگاه بخش
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
odd court
زمین سرویس سمت چپ
half court
قسمت سرویس زمین تنیس
kangaroo court
<idiom>
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
district court
صلحیه
district court
دادگاه بخش
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court
محمکه انتظامی
deuce court
زمین سرویس سمت راست تنیس
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
half court
زمین سرویس
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high court of
دیوانعالی کشور
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front court
نیمهای که به ان حمله میشود
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
high court of
دیوانعالی تمیز
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
international court
دادگاه بین المللی
judicial court
محاکم عدلیه
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province
دادگاه استان
judicial court
دادگاههای دادگستری
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
court of justice
دادگاه
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
court of grievances
دادگاه مظالم
court of first instance
دادگاه بدوی
court of first instance
محکمه بدایت
court of first instance
دادگاه شهرستان
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of review
دادگاه تجدید نظر
court order
قرار صادره از دادگاه
to bring somebody before the court
[s]
کسی را دادگاه بردن
cross court
بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court
دادگاه جنایی
criminal court
راز و نیاز کردن
criminal court
عشق بازی کردن
criminal court
محکمه جنائی
court yard
حیاط
court session
جلسه دادگاه
court procedure
محاکمه
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court of appeals
دادگاه استیناف
juvenile court
دادگاه نوجوانان
police court
محکمه خلاف
court shoes
رجوع شود به pump
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
president of the court
رئیس دادگاه
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
probate court
دادگاه وصایا و ارث
court shoe
رجوع شود به pump
provost court
دادگاه پادگانی
provost court
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
police court
دادگاه خلاف
police court
کلانتری
police court
ضابطین شهربانی
peace court
دادگاه بخش
peace court
صلحیه
law court
دادگاه قضایی
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
kangaroo court
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
دادگاه پوشالی
probate court
محکمه امور حسبی
tennis court
زمین تنیس
playing court
زمین بازی
volleyball court
9 در 81 متر
volleyball court
زمین والیبال
the superme court
دیوانعالی کشور
court martial
دادگاه نظامی
tennis court
07/32 در59/01 متر
supreme court
دیوان تمیز
supreme court
دیوان عالی کشور
superior court
دادگاه تمیز
superior court
دادگاه عالی
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court
دادگاه بدوی
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
to pay court
عرض بندی کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
rear court
انتهای زمین
religious court
محکمه شرع
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court
دادگاه عبور و مرور
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court
از دستور خارج کردن
squash court
زمین بازی اسکواش
lower court
محکمه تالی
motor court
متل
municipal court
دادگاه شهرداری
municipal court
دادگاه داخلی
court division
دادگاه
court division
بخش دادگاه
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court
دادگاه نظامی
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
magistrates court
دادگاه جنحه
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
martial court
دادگاه نظامی
assize court
دادگاه جنایی
assize court
محاکم سیار جنایی
mid court
وسط زمین
court of appeal
دادگاه پژوهش
court of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal
دادگاه استان
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
centre court
حیاطمیانی
out door court
زمین هوای ازاد
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court of inquiry
دادگاه تفتیش
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
court of inquiry
بازپرسی
juvenile court
دادگاه اطفال
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
open court
محکمه عمومی
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
team handball court
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
team handball court
زمین بازی هند بال
high court of cassation
دیوان عالی کشور
small claims court
دادگاه دعاوی کوچک
justice of supreme court
مستشار دیوان عالی کشور
ping pong court
محوطه بازی پینگ پنگ
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
petition to court of first instance
عرضحال بدوی
united court of customs
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
international singles court
زمینبازیانفرادیبینالمللی
respondent in court of cassation
فرجام خوانده
petition to court of appeal
عرضحال استینافی
one who appeals to the supreme court
فرجام خواه
We mark out the tennis court.
زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
home court advantage
امتیاز بازی در خانه
hight court of cassetion
دیوان عالی کشور
hight court of cassetion
دیوان عالی تمیز
high court of cassation
دیوان عالی تمیز
the court penalized his act
دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
court of minor offence
محکمه خلاف
court of petty offences
محکمه خلاف
appeal to the supreme court
فرجام خواستن
civil court division
بخش دادگاه مدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com