English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
English Persian
shadow mask صفحه مشبک
Other Matches
shadow شبح سایه
shadow سایه
shadow فل
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow پنهان کردن
shadow هواپیمای یدک کش
shadow چسبیدن به حریف
shadow شدو سایه
shadow بحریف خیالی مشت زدن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
mask الگوی ارقام دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دودویی
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
under the mask of به بهانه در لفافه
mask کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
mask پوشاندن فضای
mask با
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask الگو سامان
mask پوشش
mask بیتی که برای انتخاب بیت مورد نظر از کلمه یا رشته به کار می رود
mask محل ذخیره سازی در کامپیوتر که حاوی الگوی بیتها به صورت ماسک است
mask پوشاندن پوشانه
mask ماسک زدن پنهان کردن
mask شادمانی خوش گذرانی
mask عیاشی
mask لفافه بهانه
mask ماسک
mask روبند
mask نقاب
mask وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
mask پوشاندن
mask پنهان کردن
mask پوشیدن
mask کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
mask مانع دید شدن
mask مانع پوشاندن
mask زمین پوشیده از دید و تیر
mask روپوش
shadow ROM حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow printing چاپ سایهای
shadow price شبه قیمت قیمت ضمنی
shadow price قیمت سایهای
shadow play نمایش ارواح
shadow play نمایش سایه ها
shadow page محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow zone منطقه کور عمق اب
thermal shadow سایههای حرارتی
thermal shadow سایه روشن حرارتی
To cast a shadow . سایه انداختن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
To cast a shadow. سایه انداختن
five-o'clock shadow ته ریش
eye-shadow سایهی چشم
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
shadow page جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory شبه حافظه
drop shadow سایه برجسته
half shadow نیم سایه
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow ball تمرین گوی اندازی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow factor ضریب انحراف سایه
shadow memory حافظه ثانوی موقت
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
foliate mask صورت مجسمه انسان
data mask نقاب داده ها
oxygen mask ماسکاکسیژن
aperture mask استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
aperture mask صفحه مشبک
death mask ماسک صورت مرده
gas mask ماسک ضد گاز
gas mask ماسک گاز
death mask قیافه مرده
face mask ماسک محافظ صورت
dust mask خاک گیر
protective mask ماسک ضد گاز
towear a mask نقاب زدن ماسک زدن
to throw off the mask پرده از روی کار برداشتن
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
smoke mask ماسک ضد دود
mask register ثبات نقابی
shadow tuning indicator میزان نمای سایهای
gas mask canister صافی گاز
full face mask ماسکتمانصورت
half-mask respirator سپراتورنیمهماسک
Catch not at the shadow and lase the substance. <proverb> به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com