Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 25 (1 milliseconds)
English	Persian
she was her putative daughter	اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
Other Matches
putative	مشهور
putative	قلمداد شده
putative	مفروض مورد قبول عامه
putative father	پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
putative father	پدر غیر قانونی
putative father of an illegitimate child	پدر مفروض فرزندی نامشروع
daughter	دختر
daughter	بنت
daughter chain	زنجیر فرعی
She bore him a daughter.	برایش یک دختر آورد (زائید)
step daughter	ربیبه
step daughter	دختر اندر دخترزن یا شوهر
step daughter	نا دختری
daughter in law	عروس
daughter-in-law	عروس
daughter board	تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
grand daughter	دختر دختر
daughter board	یک برد مدار که روی برداصلی نصب میشود
foster daughter	دخترخوانده
daughter in low	عروس
daughter chain	زنجیر نوزاد
god daughter	دختر تعمیدی
to kiss the gunners daughter	تازیانه خوردن
Mother-daughter boteh design	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com