Dictiornary-Farsi | sheer legs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 79 (5 milliseconds)

English	Persian
sheer legs	یکجور جرثقیل
sheer legs	ماچونه
sheer legs	سه پایه


Other Matches

sheer	برگشتن
sheer	انحراف حاصل کردن
sheer	کنار رفتن
sheer	کنارزدن
sheer	باریکه پل ناو
to sheer off	قهر کردن
to sheer off	جدا شدن
sheer	پارچه فریف حریری
sheer	مستقیما فریف
sheer	صرف
sheer	محض
sheer	خالص
sheer	راست تند
sheer	مطلق
sheer	بطورعمود
sheer	یک راست
sheer	پاک
sheer	بکلی
sheer plan	نقشه ساختمانی ناو
sheer curtain	پردهخالص
That's sheer madness.	کاری کاملا ابلهانه ای است.
It's sheer pandemonium. <idiom>	خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
That's sheer madness.	حماقت محض است.
It is sheer folly.	حماقت محض است
One may do just about anything by sheer force of money.	به ضرب پول همه کار می توان کرد
This is a sheer waste of time .	این کار اتلاف وقت محض است
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
to have the legs of	تندتر رفتن از
to have the legs of	پیش افتادن از
to take to one's legs	ریختن
legs	مسافت طی شده قایق در یک دور
he is on his legs	کارش دایراست
he is on his legs	از بستربرخاسته است
he is on his legs	بر پا ایستاده است
he is on his last legs	کار وبارش خوب نیست
he is on his last legs	در دم واپسین زندگی است
legs	ساقه
legs	خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
legs	ران
legs	پا پاچه
legs	بخش قسمت
legs	دوندگی کردن
legs	پایه
legs	قسمتی از مسابقه
he is on his last legs	پایش لب گوراست
legs	مسیر ممکن در یک تابع
legs	پاچه شلوار
legs	ساق
legs	پا زدن
legs	ساق پا
legs	شاخه مسیر حرکت
legs	ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
tail between one's legs <idiom>	احساس شرمندگی
sea legs	شاخههای مسیر حرکت ناو
thoracic legs	پایچسبیدهبهقفسهسینه
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
to stretch one's legs	برای ورزش راه رفتن
with the legs crossed	چهارزانو
shear legs	جرثقیل پایه دار
to fall on one's legs	از دشواری رها شدن
peg-legs	پای چوبی
peg-legs	پای ساختگی
red legs	نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
he walked me off my legs	مراخسته کرد
peg-legs	دارای پای مصنوعی
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
ido not feel my legs	نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
He came back with his tail between his legs.	دست از پ؟ درازتر برگشت
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
daddy-long-legs	رجوع شود به fly crane
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .	میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
She has long and shapely legs .	ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
My legs fell asleep [are numb] .	ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .