English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
signal security تامین مخابراتی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Other Matches
security گرو سهام قرضه دولتی
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
value as security ارزش تضمین
security وجه الضمان
security مشخصات کاربران مجاز
security پیش از دستیابی
security کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security تامین
security ضامن
security گرو تضمین
security وثیقه
security تامین مصونیت
security اطمینان
security اسایش خاطر
security حفافت
security تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security ایمنی
security محافظت شده یا رمزدار
i will be security for him من ضامن او میشوم
security خدمتکاران گروه امنیتی
security امنیت
security امان
security اداره امنیت
security مصونیت تضمین
security files فایلهای حفافتی
security glass شیشه نشکن
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
chemical security تامین شیمیایی
cash security وثیقه نقدی
security market بازار اوراق بهادار
security measures اقدامات تامینیه
security glass شیشه ایمنی
communication security تامین مخابراتی
security force نیروی تامینی
security for cost تامین هزینه دادرسی
security for costs تامین هزینه دعوی
collective security تامین اجتماعی
security countermeasures اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
collective security تامین دسته جمعی
security countermeasures پیشگیریهای حفافتی
cash security وجه الضمان نقدی
security controls کنترلهای حفافتی
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
physical security حفافت تاسیسات
elevation of security بالا بردن حاشیه امنیت
emanitions security تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
emotional security ایمنی هیجانی
environmental security تامین محیطی و فیزیکی منطقه
redeem a security وثیقهای را فک کردن
external security امنیت خارجی
pledge of security امان
physical security امنیت فیزیکی
physical security تامین تاسیسات
give security for تامین کردن
give security for تامین دادن ضامن دادن
national security امنیت ملی
local security تامین محلی
job security امنیت شغلی
internal security امنیت داخلی
internal security امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security تامین داخلی
elevation of security زیاد کردن تامین
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic security تامین الکترونیکی
communication security برقراری تامین مخابراتی
security countermeasures اقدامات تامینی
security council یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
computer security امنیت کامپیوتر
security council شورای حفافتی یکان
security council شورای امنیت سازمان ملل متحد
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
data security امنیت داده ها
security cognizance هشیاری امنیتی
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
security clearance برگ عدم سوء پیشینه
security clearance تاییدصلاحیت
security clearance تایید صلاحیت کردن
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
security assistance کمکهای امنیتی
security council شورای امنیت
security camera دوربین نظارت
security incident حادثه امنیتی
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
security risk ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
security trigger دستهامنیت
security check چکامنیتی
transmission security تامین مخابره
transmission security تامین ارسال
transmission security تامین ارسال پیام
to give security وثیقه دادن
security reasons دلایل امنیتی
for security reasons به خاطر دلایل امنیتی
security camera دوربین مدار بسته
security force خدمتکاران گروه امنیتی
security camera دوربین امنیتی
security service خدمتکاران گروه امنیتی
security force اداره امنیت
security service اداره امنیت
social security بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security تامین اجتماعی
area security تامین منطقه عملیات
area security تامین منطقه
software security امنیت نرم افزاری
system security حفافت سیستم
to give security ضامن دادن
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
security specialist فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
security program برنامه حفافتی
social security contributions پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security benefits منافع تامین اجتماعی
rear area security تامین منطقه عقب
social security act قانون تامین اجتماعی
maximum security prison زندان فوق امنیتی
pacific security pact Anzus
pacific security pact پیمان امنیت پاسفیک
to have social security coverage بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security organization سازمان تامین اجتماعی
reserved for security purposes تامینی
social security wealth ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
security against faults in tille ضمان درک
social security tax مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security system نظام تامین اجتماعی
social security program برنامه تامین اجتماعی
An important security authourity . یک مقام مهم امنیتی
social security payroll tax مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
Department of Homeland Security [DHS] وزارتخانه امنیت کشور
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
q signal پیام کیو
signal سیگنال
r y signal پیام روشنایی ار ایگرگ
b y signal b y پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal مخابره کردن
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal سیگنال علامت دادن
signal نشان
signal ارسال پیام به کامپیوتر
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal علامت نشانه
g y signal پیام روشنایی جی ایگرگ
signal علامت دادن
signal خبردادن
signal با اشاره رساندن
i signal پیام ای
signal با علامت ابلاغ کردن
signal اشکار مشخص
signal اخطار
signal نشان راهنما
signal علامت
signal نشانه
signal پیام
signal مخابره کردن علامت دادن
signal علامت راهنمای خودرو
signal علایم مخابراتی مخابرات
signal رسته مخابرات
to be insured under the social security scheme [system] بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
Due to the review security procedures were modified . به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
signal transformation ترادیسی علائم
signal voltage ولتاژ ورودی
signal voltage ولتاژ دریافتی
signal voltage ولتاژ سیگنال
audible signal علامت سمعی
analog signal علامت قیاسی
alarm signal علامت اژیر خطر
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
advisory signal علامت یادآوری کننده
signal tracing ردگیری پیام
blanking signal پیام خاموشی
signal level سطح سیگنال
signal man متصدی علائم
signal man دیدبان
signal normalization هنجارسازی علامت
signal light چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
signal of distress شلیک خطر
signal panel پرده مخابرات
signal regeneration باززایی علائم
busy signal علامت اشغال
brightness signal پیام روشنایی
signal services خدمات مخابراتی
signal services قسمتهای مخابراتی
advisory signal علامت هشدار
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
start signal علامت شروع
visual signal علامت بصری
visual signal علایم بصری
warning signal علامت اعلام خطر
warning signal علامت خطر
light signal علامتنور
points signal نقاطعلامتدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com