English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
slate black رنگ سیاه سنگ لوحی
Other Matches
slate تخته سنگ
slate لوح سنگ
slate تورق
slate سنگ متورق سنگ لوح
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate فهرست نامزدهای انتخاباتی
slate با لوح سنگ پوشاندن
slate واقعهای راثبت کردن
slate تعیین کردن
slate مقدرکردن
slate سنگ لوح
slate پلمه
slate ورقه سنگ
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
natural slate سنگ لوح
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
slate clay شیست
slate clay شیست خاک رسی
slate pencil قلم تخته سنگ
clean slate <idiom> بدون هیچ اشتباهی
asbestos cement slate ارداواز
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
We are now quits. We are now even . The slate is now cleaned. حالادیگر حسابمان پاک شد (نه بدهکار نه بستانکار )
look black متغیر بنظر امدن
to black out قلم زدن
in the black <idiom> سود بردن
to black out سیاه کردن
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black d. دم گاز خفه کننده
black out خاموشی
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black تهدید امیز عبوسانه
black سیاه
black تیره
black سیاه شده
black چرک وکثیف
black بستانکار بودن در حساب
black بازیگر دوم شطرنج
black زشت
black سیاهی
black سیاه رنگ
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black سیاه کردن
black دوده لباس عزا
black سیاه رنگی
black بی رنگ
he wears black سیاه پوشیده است
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
ivory black گرد سوخته استخوان
black and white سیاه و سفید
night black سیاه
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
to lool black خشمگین یا متغیر بنظر امدن
black magic سحر
black magic جادو
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
the black sea دریای سیاه
the black race نژاد سیاه
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
furnace black سیاهی کوره
platinum black پلاتین سیاه
eriochrome black سیاه اریوکروم
gas black دوده
black slip خفت پران
black shortness ترک سیاه
black short شکستگی سیاه
black sheet ورق سیاه
black propaganda تبلیغات خطرناک
black powder باروت سیاه
black pickling اسید شویی مقدماتی
black paternoster افسون برضد روح پلید
black partridge دراج
black mud لجن
black smith نعلبند
black smith اهنگر
channel black دوده
carbon black دوده
bone black عاج سیاه
blacker than black تراز فراسیاه
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
black widow نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
black propaganda تبلیغات سیاه
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
black wash رنگ سیاه
black mulberry شاه توت
black and white دستنوشته
black ant مورچه سیاه [حشره شناسی]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
black armband سرآستین [برای سوگواری ]
black coffee قهوه سیاه
black coffee قهوه بدون شیر
There is no colour beyond black . <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb> با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
Black will take no other hue. <proverb> بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
black wool پشم سیاه
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
blue-black آبیپررنگ
black marks سابقهی بد
black mark سابقهی بد
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black eyes بدنامی
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eyes چشم سیاه
black eyes سیه چشم
black eye بدنامی
black eye سیاهی اطراف چشم
black eye چشم سیاه
black eye سیه چشم
jet-black سیاه براق و تیره
jet-black سیاه شبقی
black spot جادهباآمارتصادفبالا
black section گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
black pudding سوسیستولیدشدهازگوشتوخونخوک
black marketeering دادوستددربازارسیاه
black marketeer کسیکهدربازارسیاهفعالیتدارد
black economy پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
black stone مهرهیسیاه
black square خانهسیاه
black salsify شنگ
black bread نانسیاه
black ball توپسیاه
jet-black سیاه سیاه
black and white چاپ
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
black box جعبه سیاه
black body جسم سیاه
black body قسمت خطرناک
black bile سوداء
black bile صفرای سیاه
black beetle سوسک گرمابه
black ash خاکستر سیاه
black art سحر
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
black book کتاب سیاه
black coffee قهوه بی شیر
black coffee قهوه تلخ
black cherry الوبالو
black capitalism سرمایه داری سیاه
black cap کلاه سیاه
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
black buzzard قره سنقر
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black art جادوگری
black anneal سیاه گداختن
pitch black خیلی سیاه
pitch black قیرگون
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black holes سیاهچاله
black holes سیاه چال
black board تخته سیاه
black holes زندان تاریک
black hole زندان تاریک
black hole سیاه چال
black hole سیاهچاله
black hole حفره سیاه چاله سیاه
pitch-black قیرگون
pitch-black خیلی سیاه
black a vised سیه چرده
black a vised سبزه دارای پوست تیره
animal black ذغال حیوانی
aniline black سیاه انیلینی
black boxes جعبه سیاه
acetylene black دوده استیلنی
aceko black نوعی رنگ سیاه اسیدی
black markets دربازارسیاه معامله کردن
black coral پسر
black load سرب سیاه
black lead گرافیت
black lead سرب سیاه
black japan ورنی اسفالت
black japan لاک اسفالت
black ivory ساهان افریقایی
black induction توقف القا
black sheep بچه گیج وبی هوش
black hawk هلی کوپتر سیکورسکی
black sheep بزگر
black ice یخ شفاف روی اب
black leprosy جذام
black list فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
black and blue کبود و سیاه
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
black liqour شربت سیاه
black light نور سیاه
black light تابش فرابنفش
black sheep کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
black level تراز سیاه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com