English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
solid state circuitry مدارات حالت جامد
Other Matches
solid-state وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid state نیمه هادی
solid state حالت جامد
solid-state مربوط به وسایل نیمه هادی
solid-state وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
solid-state laser لیزر حالت جامد [فیزیک]
solid state cartridge کارتریج حالت جامد
solid state cartridge کارتریج نیمه هادی
solid state physics فیزیک حالت جامد
solid state diffusion پخش حالت جامد
solid state device دستگاه حالت جامد
solid state component مولفهء حالت جامد
circuitry مجموعهای از مدارها
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
circuitry مداربندی کردن ترتیب مدارها
circuitry مدارات
circuitry مدار بندی
refresh circuitry مدار دوباره سازی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
solid یک پارچه
solid مکعب حجمی
solid توپر نیرومند
solid قابل اطمینان
solid بسته
solid منجمد سخت
solid قوی خالص
solid جسم [بدن]
solid ز جسم
solid ماده جامد سفت
solid سخت
solid مکعب
solid محکم
solid استوار
solid ناب
solid دج
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid بدن [کالبد]
solid تن
solid رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid توپر سخت محکم
solid یکپارچه
solid یکسان فضائی
solid تیمی با بازیگران خوب
solid پر
solid توپر
solid ثابت
solid سه بعدی
solid جامد
solid سخت پا
solid تنه
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
solid geometry هندسه ی فضایی
solid geometry هندسه فضایی
solid geometry هندسه سه بعدی
solid floor کف زیر بر
solid dike اب بند
solid dam سد بی دررو
solid dam سد کور
solid body جسم سخت
solid angle زاویه فضایی
solid angle زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
solid figure بدن [کالبد]
solid jet فوران پر
solid line خط پر
solid wire سیم تک رشته
solid support تکیه گاه جامد
solid solution کریستال مخلوط
solid solution محلول جامد
solid sodding پوشش یکدست چمنی
solid shaft محور توپر
solid propellant سوخت جامد
solid partition جداگر یکپارچه
solid figure تن
regular solid کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
color solid سه بعدی رنگ نما
solid shot ساچمهخالص
crystalin solid جامد متبلور
It must have a solid foundation. اساس کار باید محکم باشد
solid fuel سوخت جامد
solid figure جسم [بدن]
Seven solid years. هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
solid figure تنه
solid color رنگ یکدست
of solid build خوش بنیه
monoatomic solid جامد تک اتمی
solid door لنگه در توپر
This is a very solid car. این اتوموبیل خیلی محکم است
solid-shade dyeing یکدست و همرنگ
solid-shade dyeing رنگرزی یکنواخت
solid-rocket booster راکدثابتبالارونده
solid rubber tyre لاستیککائوچوییسفت
substitutional solid solution محلول جامد جانشینی
airless solid injection تزریق بدون کمپرسور
unit solid angle زاویه واحد فضایی
gas solid chromatography کروماتوگرافی گاز- جامد
Iranian goods are usally solid. جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of a بیم داشتن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state خود را گرفتن
two state دو حالتی
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
corresponding state حالت متنافر
state- دولت استان
state- ملت
state- حالت
state حال
state- کشور
state- ایالت کشوری
state تعیین کردن وقرار دادن
state افهار کردن وتصریح کردن
state ابهت
state- دولتی
state مقام ورتبه
state سیاسی رسمی وضع
state دولتی
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- دولت
state- جمهوری کشور
state- ایالت
state- کیفیت
state- کشوری
state کشور
state- چگونگی
state- تعیین کردن حال
state- افهار داشتن افهارکردن
state- جزء به جزء شرح دادن
state- توضیح دادن
state وضعیت
state- دولتی حالت
state وضعیت چیزی
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- سیاسی رسمی وضع
state ایالت کشوری
state جزء به جزء شرح دادن
state- مقام ورتبه
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state ملت
state دولت استان
state کیفیت
state چگونگی
state- وضعیت چیزی
state- وضعیت
state تعیین کردن حال
state افهار داشتن افهارکردن
state توضیح دادن
state- حال
state جمهوری کشور
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state حالت
state دولت
state دولتی حالت
state کشوری
state- ابهت
state- افهار کردن وتصریح کردن
state ایالت
state of being cheated مغبونیت
state of equilibrium حالت تعادل
state of being cheated غبن
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
state of alert وضعیت هوشیاری
state of grace تائید
state of grace توفیق
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state of purity طهارت
state of rest حالت ساکن
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of siege حالت محاصره
state of stress حالت تنش
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of alert وضعیت امادگی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state college دانشکده دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state craft سیاستمداری
state criminals مقصرین سیاسی
state criminals مجرمین سیاسی
state diagram نمودار حالات
state equation معادله حالتی
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state function تابع حالت
state government دولت مرکزی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state hood ایالتی
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state midicine سیستم پزشکی ملی
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com