Dictiornary-Farsi | spherical coordinate system | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
spherical coordinate system	دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
spherical coordinate system [with constant radius]	دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]


Other Matches

coordinate system	دستگاه مختصات [ریاضی]
polar coordinate system	دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
rectangular coordinate system	سیستم مختصاتی مستطیلی
relative coordinate system	دستگاه مختصات نسبی
coordinate system of axis	سیستم محورهای مختصات
cartesian coordinate system	سیستم مختصات کارتزین
inertial coordinate system	سیستم مختصات ماندی
Cartesian coordinate system	دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
cylindrical coordinate system	دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
spherical	گوی مانند
spherical	کروی
spherical coordinates	مختصات کروی
spherical lens	عدسی کروی
spherical angle	زاویه مرکزی
spherical dome	گنبد دور تمام
spherical coordinates	دستگاه مختصات کروی
spherical coordinates	مختصات سماوی
spherical candlepower	شمع کروی
spherical mirror	اینه کروی
spherical polygon	کثیر الاضلاع کروی
spherical coordinates	مختصات کروی [ریاضی]
spherical geometry	هندسه کروی
spherical wedge	قاچ کروی
spherical trigonometry	مثلثات کروی
spherical triagle	مثلث کروی
mean spherical candlepower	شمع کروی متوسط
spherical top	فرفره کروی
spherical sector	قطاع کروی
spherical faceplate	صفحه محدب تلویزیون
spherical triangle	مثلث کروی
spherical aberration	خطای کروی
spherical roller bearing	بلبرینگ غلطکی
concave spherical mirror	اینه کروی کاو
concave spherical mirror	اینه کروی مقعر
coordinate	هم رتبه
X coordinate	مختصات بردار افقی
coordinate	هم ارا
coordinate	هم پایه
coordinate	روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
coordinate	همرتبه کردن مختصات
coordinate	مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
coordinate	کوئور دینانس شدن
coordinate	هماهنگ ساختن
coordinate	مختصات
coordinate	متناسب یا هماهنگ کردن
Y coordinate	مختصات بردار عمودی
coordinate	تعدیل کردن هم پایه
coordinate	مختص
coordinate	مختصه
coordinate	متناسب کردن
coordinate	هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinate	مربوط
coordinate	سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordinate axises	محورهای مختصات
coordinate scale	گونیا
coordinate memory	حافظه مختصاتی
cylindrical coordinate	مختصات استوانه ای [ریاضی]
coordinate conjunction	حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
input coordinate	مختصات اولیه
coordinate code	رمزمربوط به مختصات نقشهای
coordinate geometry	هندسه تحلیلی [ریاضی]
coordinate scale	گونیای مختصات
rectangular coordinate	مختصات متعامد
coordinate dimensioning	بعدسازی مختصاتی
coordinate paper	کاغذ مختصاتی
coordinate code	رمز مختصات نقاط
polar coordinate	مختصات قطبی
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).	باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
linear system [system of linear equations]	دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system	نظام
system	قاعده رویه
system	نظم منظومه
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
p system	سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system	همستاد روش
c.g.s. system	دستگاه سگث
system	همست
system	طریقه
system	سلسله رشته
system	دستگاه
system	نظام سیستم
system	جهاز
system	طرز اسلوب
value system	نظام ارزشها
system	هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system	نظم ترتیب
system	رشته دستگاه
system	طرز روش
system	سلسله
cw system	سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
the system of	the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system	اصول وجود
system	اسلوب
the system of	رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
system	مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system	سازگان
an system	سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system	منظومه
system	روش اصول
system	مجموعه سازمان
system	سامانه
system	تشکیلات
system	سیستم
system	سازمان
system	ترتیب
management system	سیستم اداره
market system	نظام بازار
maroczy system	سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
system flowchart	نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
system loader	بارکننده سیستم
magnet system	سیستم اهنربایی
system library	کتابخانه سیستم
magnetic system	سیستم مغناطیسی
system interrupt	وقفه سیستم
system international	سیستم بین المللی
system implementation	پیاده سازی سیستم
system installation	نصب سیستم
system indicator	طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
management system	سیستم مدیریت
merit system	نظام شایستگی نگر
makagonov system	سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system generator	مولد سیستم
miniature system	خرده نظام
mnemonic system	نظام یادیار
microcomputer system	سیستم ریزکامپیوتری
modern system	نظام نوین
modern system	نظام جدید
modular system	سیستم پیمانهای
modulation system	سیستم مدولاسیون
measuring system	سیستم سنجش
monetary system	سیستم پولی
system generation	ایجاد سیستم
monitor system	سیستم مبصر
system follow up	ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
total system	سیستم کامل
mature system	سیستم کامل
system generation	تولید سیستم
system floder	مخزن سیستم
mksa system	دستگاه مکثا
lymphatic system	دستگاه لنفاوی
tax system	نظام مالیاتی
system security	حفافت سیستم
household system	نظام خانوادگی
household system	نظام تولیدخانوادگی
system resource	وسیله سیستم
hydraulic system	سیستم هیدرولیک
system resource	منبع سیستم
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
ignition system	سیستم احتراق موتور
illuminating system	سیستم روشنایی
system prompt	اعلان سیستم
incentive system	نظام تشویقی
indeterminate system	سیستمی که وضعیت منط قی
indeterminate system	آن قابل پیش بینی نیست
system programs	برنامههای سیستم
system software	نرم افزار سیستم
system standard	معیار سیستم
target system	سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target system	سیستم هدفها
heliocentric system	دستگاه خورشید مرکزی
tandem system	سیستم دو پشته
hexagonal system	دستگاه شش گوشهای
system's design	مدل سیستم طرزساخت سیستم
system's design	طرح سیستم
system's design	ساختمان سیستم
system unit	محفظه سیستم
system time	ساعت سیستم
system time	زمان سیستم
system testing	ازمایش سیستم
system test	ازمون سیستم
system study	مطالعه سیستم
system standard	استانداردسیستم
induction system	سیستم مکش
system programming	برنامه نویسی سیستم
interphone system	سیستم تلفنی
irrigation system	شبکه ابیاری
isolated system	سیستم منزوی
system of ventilation	سیستم تهویه
system of units	دستگاه واحدها
system of units	سلسه احاد
system of units	دستگاه یکانها
system of forces	دستگاه نیروها
limbic system	دستگاه کناری
london system	سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
System Monitor	امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
system mangement	مدیریت سیستم
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
system log	گزارش روزانه عملیات سیستم
vantilating system	سیستم تهویه
system overhead	بالاسری سیتم
information system	سیستم اطلاعاتی
information system	سیستم اطلاعات
system reset	راه اندازی مجدد سیستم
system programmer	برنامه نویس سیستم
system program	برنامه سیستم
inquiry system	سیستم پرسش- پاسخ
integrate system	سیستم مجتمع
system priorities	تقدم های سیستم
system planning	طرح ریزی سیستم
interactive system	سیستم فعل و انفعالی