Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
Other Matches
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
splash
شتک
splash
لکه
splash
ترشح
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
ترکش
splash
دارای صدای چلب چلوب
splash
دارای ترشح
splash
چلپ چلوپ کردن ریختن
splash
ترشح کردن
splash
صدای ریزش
splash
چلپ چلوپ
splash
صدای ترشح
splash scale
طبلهای که انحراف ترکش گلوله را از هدف با ان اندازه گیری می کنند
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
to splash into water
به اب زدن
splash plate
صفحهآبپاش
splash line
خط پریدن به اب در غواصی
splash line
خط شروع غواصی
splash head
پاشش گیر
splash guard
گلگیر
splash board
سپر پاشنه قایق
splash lubrication
روغنکاری تزریقی
oil splash lubrication
روغنکاری تزریقی
enclosure
اتاق راهبان
[دین]
enclosure
سلول تارکان دنیا
[دین]
enclosure
محفظه
enclosure
حصار
enclosure
پوشش محافظ برای وسیلهای
enclosure
میان بار
enclosure
پیوست
enclosure
ضمائم
enclosure
ضمیمه
enclosure
چینه
enclosure
چینه کشی حصار
enclosure
دیوار حصارکشی
enclosure
محوطه
enclosure
چاردیواری
enclosure
درجوف
enclosure
ملحقه
enclosure
بر
enclosure
جوف
enclosure wall
دیوار بر
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
strict enclosure
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
choire-enclosure
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
disk unit enclosure
محفظه واحد دیسک
acoustical sound enclosure
روپوش صوتی
acoustical sound enclosure
محفظه عایق صوتی
proof
اثبات
[ریاضی]
of proof
ازرموده
of proof
سوراخ نشدنی
in proof of
برای اثبات
proof
چرکنویس
proof
قطعی
proof
مدرک
proof
محک
proof
مقیاس خلوص الکل
proof
برهان
proof
دلیل
proof
گواه
proof
نشانه مدرک
proof
اثبات
accident proof
علت وقوع حادثه
slip proof
مقام در برابر لغزش
smoke proof
غیر قابل نفوذ دود
smoke proof
ضد دود
sound proof
ضد صوت
acid proof
ضد اسید
he was proof against harm
اسیب بردار نبود
acid proof
ثبات اسیدی
shock proof
ضد ضربه
proof reader
مصحح
proof sheet
نمونه غلط گیری
proof spirit
الکل خالص
proof weather
هوا پایدار
rain proof
ضد باران
rust proof
پادزنگ
rust proof
ضد زنگ
rust proof
غیر قابل زنگ زدن
shell proof
ضد گلوله
shell proof
مقاوم در مقابل گلوله
shell proof
ضد نفوذ گلوله
proof reader
غلط گیری کننده
thief proof
محفوفاز دزد
water proof
رطوبت ناپذیر
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
bullet-proof
ضد گلوله
bullet-proof
پاد گلوله
bullet-proof
ضد گلوله کردن
damp-proof course
عایقرطوبتی-ایزوله
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
proof by contradiction
برهان خلف
[ریاضی]
lean-to proof
بام سینه دیواری
water proof
دافع اب
to put to proof
به تجربه رساندن
thief proof
دزد نخور
to bring to the proof
ازمودن
to bring to the proof
محک زدن
to bring to the proof
به تجربه رساندن
to bring to the proof
ازمایش کردن
to bring to the proof
امتحان کردن
to pull a proof
نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof
نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof
ازمودن
to put to proof
ازمایش کردن دراوردن
to put to proof
امتحان کردن محک زدن
proof of laziness
نشانه تنبلی
burden of proof
بار اثبات
alkali proof
مقاومت محلول سوزش اور
earthquake proof
ضد زلزله
air proof
هوا ناپذیر
explosion proof
پوشش ضد انفجار
fire proof
نسوز
fire proof
ضد اتش
flame proof
ضد شعله
foundry proof
نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
galley proof
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
clear proof
بینه
he was proof against harm
هر اسیبی را دفع میکرد
document in proof
دلیل مستند
bomb proof
ضد بمب
burden of proof
وفیفه اثبات
burden of proof
مسئوولیت اثبات ادعا
cannon proof
ضد گلوله
cannon proof
ضد گلوله توپ
clear proof
دلیل واضح
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
damp proof
نمبند
damp proof
نمگیر
damp proof course=
لایه نمبند
damp proof course=
لایه نمگیر
break proof
ازمایش شکست
heat proof
ضداتش
heat proof
نسوز
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
indirect proof
برهان غیرمستقیم
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
onus of proof
بار اثبات
lead proof
ارائه دلیل کردن
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
leak proof
متراکم
light proof
ضد نور
proof load
بار ازمایشی
high proof
برنده
high proof
تند
high proof
سنگین
proof of debt
دلیل طلب
explosion proof
ازمایش- انفجار
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of laziness
دلیل تنبلی
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
acid=proof galosh
گالش ضد اسید
damp proof membrane
پوسته نمبند
proof is the result of evidenc
دلیل نتیجه مدرک است
acid proof floortile
کاشی ضد اسید
acid proof paint
رنگ ضد اسید
the burden of proof rests with
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
heat proof quality
ثبات حرارتی
high proof spirit
عرق سنگین
heat proof quality
حالت نسوزی
acid proof wire
سیم ضد اسید
earthquake proof foundation
شالوده ضد زلزله
earthquake proof foundation
غیر مقاوم درمقابل زلزله
acid proof brick
آجر ضد اسید
the burden of proof rests of claimant
بار اثبات بر عهده شاکی است
acid proof floor tile
موزاییک ضد اسید
the burden of proof rests with claimant
البینه علی المدعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com