English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (7 milliseconds)
English Persian
staff college دانشگاه جنگ
Search result with all words
command and general staff college دافوس
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
Other Matches
college کالج
college دانشگاه
training college دانشسرا
technical college دانشکده فنی
teachers college دانشسرا
state college دانشکده دولتی
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
war college دانشگاه عالی جنگ
to found a college دانشکدهای تاسیس کردن
industrial college هنر سرای عالی
teacher's college دارالمعلمین
teacher's college دانش سرا
military college دانشکده افسری
medical college دانشکده پزشکی
medical college دانشکده طبی
technical college مدرسه عالی فنی
junior college مدرسه فوق دیپلم
war college دوره پدافند ملی
junior college اموزشکده
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
college entrance examinations board شورای امتحانات ورودی
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
ceeb (college entrance examination board شورای امتحانات ورودی
staff افسران صاحب منصبان
staff اعضاء هیئت
staff کارمندان
staff کارکنان
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff تیر
staff قسمت ستاد
staff چوب بلند
staff مخلوط سیمان و گچ
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff کارمندان کارکنان
staff coordination هماهنگی ستادی
staff duty وفیفه ستادی
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
staff estimate براورد ستادی
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
special staff ستاداختصاصی
personal staff ستاد شخصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
redeploy [staff] تغییر دادن
redeploy [staff] عوض کردن
quarter staff نیزه چوبی
rammer staff دسته سمبه
rammer staff چوب سمبه
special staff ستاد تخصصی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge اشل دستی
staff levelling میر ترازیابی
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
redeploy [staff] تبدیل کردن
leveling staff میر
hotel staff کارکنان هتل
the staff of old age عصای پیری
tip staff عصای سر فلزی
staff nurse سرپرستار
treble staff موسیقی
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
redeploy [staff] برگرداندن
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
supervisory staff مباشرین
staff manager رئیس کارگزینی
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
staff study بررسی ستادی
staff supervision نظارت ستادی
supervisory staff کارمندان مباشر
staff sergeant گروهبان دوم
Chief of Staff رئیس ستاد
directing staff ستاد هدایت کننده
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
ensign staff میله پرچم پاشنه
gangway staff نگهبان پله
general staff ستاد ارتش
general staff ستاد کل
general staff ستاد عمومی
general staff ستادفرماندهی
directing staff ستاد هادی
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
army staff ستاد نظامی
army staff ستادارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
brigade staff ستاد تیپ
combined staff ستاد مرکب
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
conducting staff ستاد هدایت کننده
conducting staff ستاد هادی
half staff نیم افراشته
hand staff دسته خرمن کوب
levelling staff میر
levelling staff شاخص تراز
member of staff کارمند
operating staff کارمندان عملیاتی
operating staff متصدیان
pack staff بغچه نگه دار
pack staff بارنگهدار
leveling staff ژالون نقشه برداری
integrated staff ستاد توام
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jack staff میله پرچم سینه
hand staff چوبدستی
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff مسافت سنج
Chiefs of Staff رئیس ستاد
joint staff ستاد مشترک
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
army general staff ستادنیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
assistant chief of staff معاونت
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
marked levelling staff میر ترازگیری
marked levelling staff میر مدرج
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com